خود نانما:خود متناقض.
نانما:تناقض
تضاد وتناقض:زُدا و نانما.
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد.
در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به جای "تناقض" که از دو بخش ساخته شده است:
1 - para:هم ارز با "فَر/فرا" در پارسی میباشد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - dox:برابر "نظر، نگر، اندیشه، فکر" میباشد.
پس برگرفته از همین، واژه "فَرمَن" را میتوان به جای "پارادوکس، تناقض" پیشنهاد داد و از آنجا که در انگلیسی واژه "پارادوکسیکال" paradoxical" برابر "متناقض" است پس واژه "فَرمَنین" که "ین" برابر "ical" در انگلیسی است، برابر "متناقض" است.
فزون:میتوان از واژه های "پادگفتن/پادگو" نیز بکار برد که در دانشِ "منطق" بسیار شایسته هستند و به گمانم بیشتر کسانی که دانش "منطق" را دارند، از این واژه بیشتر پیشوازی میکنند!
بِدرود!
Contradiction 🇬🇧
تناقض 🇸🇦
ناسازواری 🇮🇷
البته این پیشنهاد من است و باز هم دوستان میتوانند پیشنهادهایی را ارائه کنند
درود بر دوستان گرامی،
من یک واژه پیشنهاد می کنم که بجای وام واژه ی تناقض می توانیم بکار ببریم. و ان واژه همبسانی ( بپارسی میانه: hambasānīg ) است که ریشه در پارسی میانه دارد. در پارسی میانه به تناقض همبسانی می گفتند زیرا همبسان ( بپارسی میانه: hambasān ) بمعنی دشمن بود و بیشتر چیزها یا اندیشه هایی که با هم تناقض دارند اگر در یک گستره یا زمینه نهاده شوند دچار کشمکش می شوند. برای کسانی که باور دارند ما باید تا جایی که می توانیم از واژگانی که در زبان کنونی ما هستند واژه بسازیم پیشنهاد می کنم از واژه هایی مانند دشمنی، ستیزی ( ستیزگی ) یا کشمکشی ( کشمکشانی ) بهره ببرند چون گرچه با واژه ی پارسی میانه یکی نیستند، دارای همان ریشه ی معنایی اند که از معنی دشمن سرچشمه می گیرد.
... [مشاهده متن کامل] روشِ درستِ بکارگیریِ واژگانِ " پادگفتن، پادگوییدن، پادگویی و. . . ":
1 - گزاره یِ A، گزاره یِ B را نقض می کند = گزاره یِ A، گزاره یِ B را پادمی گوید.
2 - گزاره یِ A در تناقض با گزاره B است = گزاره یِ A در پادگویی با گزاره یِ B است.
... [مشاهده متن کامل]
کریستین بارتولومه هنگام بررسیِ ریشه واژه یِ " سَه: sah یا ϑah "که یکی از چمهایِ آن " اعلام کردن، اظهار کردن، گفتن" است، در هنگام همراهی با پیشوندِ " paiti " که ریشه واژه یِ " پَد، پاد" در زبانِ پارسی می باشد، از واژه یِ " widersprechen" به چمِ "مغایرت داشتن، تناقض داشتن" بهره می برد که دلیلِ استواری برایِ گزینشِ " پادگفتن/پادگوییدن" برای ما است.
پَسگشت:
ستونِ 1579 از نبیگِ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )
ناهمتایی / دوگانگی
نا هماهنگی
در پهلوی داریم:
مهردُروز = پیمان شکن ( ناقض پیمان )
دُروز بن اکنون یا مضارع دروزیدن است، یکی از چم های دروزیدن در پهلوی، دروغ گفتن است. ولی به نگر می آید این واژه چمی فراگیرتر دارد که همانا نقض کردن و زیر پا گذاشتن و نابود کردن و . . . است. چه اینکه دروغ نیز خود زیر پا گذاشتن راستی است.
... [مشاهده متن کامل]
نقض کردن نیز به معنای شکستن و نابود کردن درستی یک گزاره است. برای نمونه هنگامی که می گوییم گزاره ب گزاره الف را نقض می کند، یعنی گزارهٔ ب درست بودن گزارهٔ الف را زیر پا می گذارد و آن را به گزاره ای دروغ و نادرست تبدیل می کند.
تناقض مصدری از باب تفاعل عربی است. در عربی باب تفاعل برای نشان دادن دوسویه بودن معنای کارواژه هم به کار می رود. به دیگر سخن، تناقض می شود نقض همدیگر.
به عبارت دیگر وقتی می گوییم فلان گزاره تناقض درونی دارد یعنی آن گزاره دارای بخش هایی است که درستی همدیگر را زیر پا می گذارند، همدیگر را به دروغ تبدیل می کنند و . . . .
بنابراین می توان چنین گفت:
دروزیدن/دروختن = نقض کردن
دروزش = نقض
و همچنین:
هَمدروزیدن/همدروختن = همدیگر را نقض کردن
همدُروزنده، همدُروختار = متناقض
همدُروزه = تناقض، پارادوکس
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
چند جور بودن. مغایرت داشتن.
برابرنهاد پارسی دیگری برای واژه تناقض :
تناقض=آخشیج گویی
افزون بر جایگزین های یاد شده، تناقض را می توان برابرنهاد واژگان<<ناسازواره>> و <<پادگویی>> بکار برد. برای نمونه تناقض در دانش مزداهیک ( ریاضی ) همان ناسازواره هست و در گفتمان های روزمره می توان جایگزین تناقض واژه پادگویی را بکار برد. در دانش چمگواهیک ( منطق ) تناقض به چیزی گویند که از گزاره یا گردایه ای از گزاره ها، همدمان ( همزمان ) دوگزاره A و A - ( بخوانید آ و نایش آ ) درپی آیند. نایش همان پارسی نفی است.پادگویی>ناسازواره>
... [مشاهده متن کامل] پارادوکس
عبارت است از رویارویی دو گزاره که از لحاظ موضوع و محمول یکسان اند، ولی از حیث کیفیت یکسان نیستند و نیز کمیت یکسان ندارند ( یکی از آن دو کلی، و دیگری جزئی است ) ، مانند «همهٔ دانش جویان روشن فکر هستند» و «برخی از دانشجویان، روشنفکر نیستند». درستی هر دو طرف هم ستیزی امکان ندارد، یعنی اگر قضیهٔ «همهٔ دانشجویان، روشن فکر هستند» درست باشد، از درستی آن لازم می آید که قضیهٔ «برخی از دانش جویان روشن فکر نیستند» نادرست باشد و برعکس. نادرستی هر دو طرف هم ستیزی هم امکان ندارد، به این معنی که اگر قضیهٔ «همهٔ دانشجویان، روشنفکر هستند» نادرست باشد، از نادرستی آن لازم می آید که قضیهٔ «برخی از دانشجویان، روشنفکر نیستند» درست باشد، زیرا امکان دیگری در میان نیست. در این صورت باید گفت که در برابر هر قضیه فقط یک قضیهٔ هم ستیز وجود دارد. به بیان دیگر دو طرف هم ستیزی برخلاف دوطرف تضاد، هیچ امکانی برای شق ثالث باقی نمی گذارند. [۱]
... [مشاهده متن کامل]
با آن که معمولاً برای تحقق هم ستیزی باید یکی از دو قضیه دارای موضوعی کلی، و قضیهٔ دیگر دارای موضوعی جزئی باشد، میان دو قضیه که دارای موضوع جزئی مشترکی باشند، نیز رابطهٔ هم ستیزی برقرار می شود. از این رو دو گزارهٔ «سازمان ملل متحد، سودمند است» و «سازمان ملل متحد، سودمند نیست» هم ستیز یکدیگر به شمار می آیند. [۱]
برای تحقق هرگونه هم ستیزی باید قضیه های دوگانه در هشت مورد، مشترک باشند: دارای موضوع و محمول مشترک و شامل مکان و زمان مشترک باشند، هر دو مطلق یا هر دو و به شرط هایی مشترک مقید باشند و از حیث اضافه یا نسبت و جزء یا کل بودن و در مرحله قوه یا فعل قرارداشتن یکسان باشند. چنانکه ملاحظه می کنیم، در همه گونه های قضیه های متقابل میان دو قضیه تغایری وجود دارد. این تغایر در مورد قضیه های متداخل نسبتاً ملایم است و در مورد قضیه های هم ستیز بسیار شدید است. [۱]
در منطق، یک هم ستیزی عبارت است از ناسازگاری منطقی بین دو گزاره. هرگاه قضیه ای صادق و درست باشد، نقیض آن کاذب و نادرست خواهد بود و برعکس. دو قضیه ای را که نسبت به هم چنان اختلاف و تقابلی داشته باشند، دو قضیهٔ هم ستیز می نامند. در منطق صوری هم ستیزی خود یکی فرمول گزاره ای است که همواره نادرست می باشد و با علامت \bot نشان داده می شود.
در هم ستیزی کمیت و کیفیت قضیه تغییر می کند؛ بنابراین هم ستیز قضیهٔ کلیه، قضیهٔ جزئیه است و برعکس. هم ستیز قضیهٔ موجبه، قضیهٔ سالبه است و برعکس. مثلاً دو جملهٔ «هر عالمی پرهیزکار است» و جملهٔ «بعضی عالمان پرهیزکار نیستند» هم ستیز هم هستند؛ هم چنین دو جملهٔ «هیچ فلزی عایق نیست» و «بعضی فلزها عایق اند» متناقض اند.
در قضیه شخصیه، تنها اختلاف در کیفیت قضیه کافی است و به شرط دیگری حاجت نیست؛ مثلاً هم ستیز قضیه «محمد خوش اخلاق است» می شود «محمد خوش اخلاق نیست».
در منطق سنتی مسأله وحدت های هشتگانه مطرح شده است که معمولاً در این شعر بیان می شود:
در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه، جزء و کل قوه و فعل است و در آخر زمان
وارونگی، هم ستیزی و تضاد همه اخص از رویارویی هستند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)