تناقض

/tanAqoz/

    contradiction
    antilogy
    ambiguities
    antithesis
    cross-purpose
    disagreement
    discrepancy
    disparity
    incongruity
    inconsistency
    repugnance
    self-contradiction
    variance

فارسی به انگلیسی

تناقض با خود
self-contradiction

تناقض گویی
self-contradiction

مترادف ها

repugnance (اسم)
مخالفت، نا سازگاری، تناقض، مغایرت

inconsistency (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، بی ثباتی، نا استواری، ناهماهنگی

antithesis (اسم)
تضاد، ضد و نقیض، تناقض، پادگذاره

contradiction (اسم)
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدم تناسب

incoherence (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، عدم ربط، تمجمج، عدم چسبندگی

inconsistence (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، ناهماهنگی

contradictoriness (اسم)
تناقض، مغایرت

پیشنهاد کاربران

تناقض: ناسازگاری با خود یا با دیگری در رفتار یا گفتار یا هر دو؛ با خود به گونه ای است که رفتار و یا گفتار کنونی با رفتار یا گفتار پیشین یکی نباشد؛ رابطه ی میان دو مفهوم که یکی نفی کننده ی دیگری باشد. ( https://www. cnrtl. fr/definition/contradiction )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
لیکدژی likdoži، دژواز dožvāz ( کردی )
در منطق، برای تناقض هشت شرط آورده شده است:
1ـ یگانگی ( وحدت ) در موضوع. یعنی دو چیز زمانی با هم تناقض دارند که موضوع آنها یکی باشد. مثلا هر دو در باره ی درستکاری باشند. نه این که یکی در باره ی درستکاری و دیگری در باره ی شستن باشد.
2ـ یگانگی در ویژگی ( محمول ) . مانند اینکه هر دو در باره ی شیرینی چیزی گفته باشند نه این که یکی از شیرینی و دیگری در باره ی رنگ آن چیز گفته باشد.
3ـ یگانگی در مکان. مکان هر دو موضوع یکی باشد.
4ـ یگانگی در شرط. مانند انسان به شرط کوشش موفق می شود و اگر نکوشد، موفق نمی شود؛ ولی اگر گفته شود انسان به شرط کوشش موفق می شود و اگر برنامه ریزی خوبی نداشته باشد، موفق نمی شود. در این مثال، در یک جمله شرط موفق بودن کوشش است و در جمله ی دیگر، برنامه ریزی.
5ـ یگانگی در سنجش ( اضافه یا نسبت ) . مانند اینکه گفته شود این شیر برای کودک داغ است و برای او داغ نیست؛ ولی اگر گفته شود این شیر برای کودک داغ است و برای پدر بزرگ داغ نیست، یگانگی در سنجش از میان رفته است.
6ـ یگانگی در یکپارچگی ( جزء و کل ) . یعنی دو چیز در جزئیات و در کل همسان باشند. مانند اینکه در جاهایی گفته شود دانشها تغییر پذیرند و در جای دیگر گفته شود تغییر پذیر نیستند؛ ولی اگر در جایی گفته شود تغییر پذیر نیستند و در جای دیگر گفته شود برخی از آنها تغییر پذیرند، یگانگی در یکپارچگی از میان رفته است.
7ـ یگانگی در قوه و فعل. مانند اینکه گفته شود این کودک مرد یا زن است، این کودک مرد یا زن نیست. معنی این است که این کودک بالقوه مرد یا زن است؛ زیرا بزرگ که شود، مرد یا زن می شود؛ ولی اگر گفته شود این کودک مرد یا زن است، این کودک زیبا نیست، یگانگی در قوه و فعل حاصل نشده است.
8 ـ یگانگی در زمان. مانند اینکه در جایی گفته شود جنگ جهانی دوم در قرن بیستم بوده و در جای دیگر گفته شود نبوده، ولی اگر گفته شود جنگ جهانی دوم می توانست در قرن نوزدهم رخ دهد، یگانگی زمان در کار نیست.
نکته مهم اینکه وجود این هشت شرط برای همه ی موضوع ها لازم نیست؛ زیرا ممکن است در موضوعی تنها ویژگی، زمان و در موضوع دیگر زمان و مکان باشد؛ بلکه منظور از رعایت این هشت شرط این می باشد که موضوعات متناقض یا متضاد از این هشت شرط خارج نیست.

تناقض = اَنبِسانی
اگر تناقض هست از عیب ایراد درونیتان هست که با کارشناس سلامت روان در تضاد هستید
متضاد تناقض:" زُدای نانما ".
نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه های متناقض، تتاقض، متفاوت و تفاوت 🇸🇦 :
∆ کژسو ⟡ اندیشه های کژسو
∆ ورپاد ⟡ اندیشه ورپاد در سخنرانی نمایان شد
∆ خودزن ⟡ گفتار خودزن او همگان را شگفت زده کرد
...
[مشاهده متن کامل]

∆ کژساز ⟡ اندیشه کژساز در نوشته هویدا شد
∆ واگرا ⟡ پندارهای واگرای دو گروه
∆ ناساز ⟡ گفتارش ناساز است
∆ ناسازه ⟡ سخن ناسازه از دانشور شنیده شد
∆ پادش ⟡ پادش میان گفته های آنها آشکار است
∆ ناسو ⟡ پوشاک کهنه ناسو با پوشاک نوین است
∆ واپس ⟡ این دو روش واپس یکدیگرند
∆ ناجور ⟡ پندارهای ناجور آنها را از هم دور کرد
∆ دگرا ⟡ دیدگاه های دگرا در گروه پدیدار شد
∆ ناگون ⟡ رنگ های ناگون را کنار هم چیدیم
∆ دگرسو ⟡ راه های دگرسو به مقصد نمی رسند
∆ ناسان ⟡ گفتارهای ناسان آنها جالب بود
∆ واگون ⟡ راه های واگون به هم نمی رسند
∆ کژسان ⟡ آوای کژسان ساز او گوشخراش بود
∆ پادسو ⟡ جریان های پادسو را مشاهده کردیم
∆ ورسو ⟡ این دو مسیر ورسو هستند
∆ ناسنگ ⟡ وزن های ناسنگ را اندازه گرفتیم
∆ ورگون ⟡ رنگ های ورگون را شناختیم
∆ ناگرد ⟡ چرخش های ناگرد را بررسی کردیم
∆ دگرش ⟡ دگرش اندیشه های آن دو چشمگیر بود
∆ واجوری ⟡ واجوری رنگ های کار آشکار است
∆ پادمان ⟡ پادمان میان این دو اندیشه هویداست
∆ ناسویش ⟡ ناسویش میان این دو راه نمایان است
∆ پادستار ⟡ پادستار بودن دو نیرو نمایان است
∆ واگونی ⟡ واگونی میان گفته هایشان پدیدار شد
∆ پرته ⟡ اندیشه های او پرته است
∆ پادگو ⟡ سخنانش پادگو است
∆ دوگانه ⟡ دیدش دوگانه است
∆ کژگویی ⟡ کژگویی می کند
∆ دوپهلو ⟡ دوپهلویی در بیانش
∆ خودشکن ⟡ گزاره خودشکن در نوشتار پدیدار گشت
∆ واپسگرا ⟡ گزاره واپسگرا در نوشتار هویدا بود
∆ درهمک ⟡ گزاره درهمک در گفتار آشکار شد
∆ گژگون ⟡ گفتار گژگون از او برآمد
∆ کژمان ⟡ اندیشه کژمان در سخنرانی پدیدار گشت
∆ پیچار ⟡ گفتار پیچار از او شنیده شد
∆ ناسار ⟡ گزاره ناسار در گفتمان پدیدار گشت
∆ پیچند ⟡ پندار پیچند در نوشته نمایان شد
∆ درگره ⟡ اندیشه درگره در سخنرانی هویدا شد
∆ ناهم ⟡ دو اندیشه ناهم پدیدار شد
∆ ناسو ⟡ ناسوی این دو پدیده چشمگیر است
∆ دگرا ⟡ دگرای اندیشه ها نمایان شد
∆ ناهمگو ⟡ دو پندار ناهمگو پدید آمد
∆ ورسو ⟡ ورسو میان دو پیشنهاد آشکار است
∆ نارخی ⟡ نارخی میان این دو دیدگاه چیست؟
∆ ورپیچ ⟡ اندیشه ورپیچ در سخنرانی نمودار گشت

خود نانما:خود متناقض.
نانما:تناقض
تضاد وتناقض:زُدا و نانما.
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد.
در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به جای "تناقض" که از دو بخش ساخته شده است:
1 - para:هم ارز با "فَر/فرا" در پارسی میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - dox:برابر "نظر، نگر، اندیشه، فکر" میباشد.
پس برگرفته از همین، واژه "فَرمَن" را میتوان به جای "پارادوکس، تناقض" پیشنهاد داد و از آنجا که در انگلیسی واژه "پارادوکسیکال" paradoxical" برابر "متناقض" است پس واژه "فَرمَنین" که "ین" برابر "ical" در انگلیسی است، برابر "متناقض" است.
فزون:میتوان از واژه های "پادگفتن/پادگو" نیز بکار برد که در دانشِ "منطق" بسیار شایسته هستند و به گمانم بیشتر کسانی که دانش "منطق" را دارند، از این واژه بیشتر پیشوازی میکنند!
بِدرود!

Contradiction 🇬🇧
تناقض 🇸🇦
ناسازواری 🇮🇷
البته این پیشنهاد من است و باز هم دوستان میتوانند پیشنهادهایی را ارائه کنند
درود بر دوستان گرامی،
من یک واژه پیشنهاد می کنم که بجای وام واژه ی تناقض می توانیم بکار ببریم. و ان واژه همبسانی ( بپارسی میانه: hambasānīg ) است که ریشه در پارسی میانه دارد. در پارسی میانه به تناقض همبسانی می گفتند زیرا همبسان ( بپارسی میانه: hambasān ) بمعنی دشمن بود و بیشتر چیزها یا اندیشه هایی که با هم تناقض دارند اگر در یک گستره یا زمینه نهاده شوند دچار کشمکش می شوند. برای کسانی که باور دارند ما باید تا جایی که می توانیم از واژگانی که در زبان کنونی ما هستند واژه بسازیم پیشنهاد می کنم از واژه هایی مانند دشمنی، ستیزی ​​ ( ستیزگی ) یا کشمکشی ( کشمکشانی ) بهره ببرند چون گرچه با واژه ی پارسی میانه یکی نیستند، دارای همان ریشه ی معنایی اند که از معنی دشمن سرچشمه می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

روشِ درستِ بکارگیریِ واژگانِ " پادگفتن، پادگوییدن، پادگویی و. . . ":
1 - گزاره یِ A، گزاره یِ B را نقض می کند = گزاره یِ A، گزاره یِ B را پادمی گوید.
2 - گزاره یِ A در تناقض با گزاره B است = گزاره یِ A در پادگویی با گزاره یِ B است.
...
[مشاهده متن کامل]

کریستین بارتولومه هنگام بررسیِ ریشه واژه یِ " سَه: sah یا ϑah "که یکی از چمهایِ آن " اعلام کردن، اظهار کردن، گفتن" است، در هنگام همراهی با پیشوندِ " paiti " که ریشه واژه یِ " پَد، پاد" در زبانِ پارسی می باشد، از واژه یِ " widersprechen" به چمِ "مغایرت داشتن، تناقض داشتن" بهره می برد که دلیلِ استواری برایِ گزینشِ " پادگفتن/پادگوییدن" برای ما است.
پَسگشت:
ستونِ 1579 از نبیگِ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )

تناقض
ناهمتایی / دوگانگی
نا هماهنگی
در پهلوی داریم:
مهردُروز = پیمان شکن ( ناقض پیمان )
دُروز بن اکنون یا مضارع دروزیدن است، یکی از چم های دروزیدن در پهلوی، دروغ گفتن است. ولی به نگر می آید این واژه چمی فراگیرتر دارد که همانا نقض کردن و زیر پا گذاشتن و نابود کردن و . . . است. چه اینکه دروغ نیز خود زیر پا گذاشتن راستی ‏است.
...
[مشاهده متن کامل]

نقض کردن نیز به معنای شکستن و نابود کردن درستی یک گزاره است. برای نمونه هنگامی که می گوییم گزاره ب گزاره الف را نقض می کند، یعنی گزارهٔ ب درست بودن گزارهٔ الف را زیر پا می گذارد و آن را به گزاره ای دروغ و نادرست تبدیل می کند.
تناقض مصدری از باب تفاعل عربی است. در عربی باب ‏تفاعل برای نشان دادن دوسویه بودن معنای کارواژه هم به کار می رود. به دیگر سخن، تناقض می شود نقض همدیگر.
به عبارت دیگر وقتی می گوییم فلان گزاره تناقض درونی دارد یعنی آن گزاره دارای بخش هایی است که درستی همدیگر را زیر پا می گذارند، همدیگر را به دروغ تبدیل می کنند و . . . .
بنابراین ‏می توان چنین گفت:
دروزیدن/دروختن = نقض کردن
دروزش = نقض
و همچنین:
هَمدروزیدن/همدروختن = همدیگر را نقض کردن
همدُروزنده، همدُروختار = متناقض
همدُروزه = تناقض، پارادوکس
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

چند جور بودن. مغایرت داشتن.
برابرنهاد پارسی دیگری برای واژه تناقض :
تناقض=آخشیج گویی
افزون بر جایگزین های یاد شده، تناقض را می توان برابرنهاد واژگان<<ناسازواره>> و <<پادگویی>> بکار برد. برای نمونه تناقض در دانش مزداهیک ( ریاضی ) همان ناسازواره هست و در گفتمان های روزمره می توان جایگزین تناقض واژه پادگویی را بکار برد. در دانش چمگواهیک ( منطق ) تناقض به چیزی گویند که از گزاره یا گردایه ای از گزاره ها، همدمان ( همزمان ) دوگزاره A و A - ( بخوانید آ و نایش آ ) درپی آیند. نایش همان پارسی نفی است.
...
[مشاهده متن کامل]

پارادوکس
عبارت است از رویارویی دو گزاره که از لحاظ موضوع و محمول یکسان اند، ولی از حیث کیفیت یکسان نیستند و نیز کمیت یکسان ندارند ( یکی از آن دو کلی، و دیگری جزئی است ) ، مانند «همهٔ دانش جویان روشن فکر هستند» و «برخی از دانشجویان، روشنفکر نیستند». درستی هر دو طرف هم ستیزی امکان ندارد، یعنی اگر قضیهٔ «همهٔ دانشجویان، روشن فکر هستند» درست باشد، از درستی آن لازم می آید که قضیهٔ «برخی از دانش جویان روشن فکر نیستند» نادرست باشد و برعکس. نادرستی هر دو طرف هم ستیزی هم امکان ندارد، به این معنی که اگر قضیهٔ «همهٔ دانشجویان، روشنفکر هستند» نادرست باشد، از نادرستی آن لازم می آید که قضیهٔ «برخی از دانشجویان، روشنفکر نیستند» درست باشد، زیرا امکان دیگری در میان نیست. در این صورت باید گفت که در برابر هر قضیه فقط یک قضیهٔ هم ستیز وجود دارد. به بیان دیگر دو طرف هم ستیزی برخلاف دوطرف تضاد، هیچ امکانی برای شق ثالث باقی نمی گذارند. [۱]
...
[مشاهده متن کامل]

با آن که معمولاً برای تحقق هم ستیزی باید یکی از دو قضیه دارای موضوعی کلی، و قضیهٔ دیگر دارای موضوعی جزئی باشد، میان دو قضیه که دارای موضوع جزئی مشترکی باشند، نیز رابطهٔ هم ستیزی برقرار می شود. از این رو دو گزارهٔ «سازمان ملل متحد، سودمند است» و «سازمان ملل متحد، سودمند نیست» هم ستیز یکدیگر به شمار می آیند. [۱]
برای تحقق هرگونه هم ستیزی باید قضیه های دوگانه در هشت مورد، مشترک باشند: دارای موضوع و محمول مشترک و شامل مکان و زمان مشترک باشند، هر دو مطلق یا هر دو و به شرط هایی مشترک مقید باشند و از حیث اضافه یا نسبت و جزء یا کل بودن و در مرحله قوه یا فعل قرارداشتن یکسان باشند. چنانکه ملاحظه می کنیم، در همه گونه های قضیه های متقابل میان دو قضیه تغایری وجود دارد. این تغایر در مورد قضیه های متداخل نسبتاً ملایم است و در مورد قضیه های هم ستیز بسیار شدید است. [۱]
در منطق، یک هم ستیزی عبارت است از ناسازگاری منطقی بین دو گزاره. هرگاه قضیه ای صادق و درست باشد، نقیض آن کاذب و نادرست خواهد بود و برعکس. دو قضیه ای را که نسبت به هم چنان اختلاف و تقابلی داشته باشند، دو قضیهٔ هم ستیز می نامند. در منطق صوری هم ستیزی خود یکی فرمول گزاره ای است که همواره نادرست می باشد و با علامت \bot نشان داده می شود.
در هم ستیزی کمیت و کیفیت قضیه تغییر می کند؛ بنابراین هم ستیز قضیهٔ کلیه، قضیهٔ جزئیه است و برعکس. هم ستیز قضیهٔ موجبه، قضیهٔ سالبه است و برعکس. مثلاً دو جملهٔ «هر عالمی پرهیزکار است» و جملهٔ «بعضی عالمان پرهیزکار نیستند» هم ستیز هم هستند؛ هم چنین دو جملهٔ «هیچ فلزی عایق نیست» و «بعضی فلزها عایق اند» متناقض اند.
در قضیه شخصیه، تنها اختلاف در کیفیت قضیه کافی است و به شرط دیگری حاجت نیست؛ مثلاً هم ستیز قضیه «محمد خوش اخلاق است» می شود «محمد خوش اخلاق نیست».
در منطق سنتی مسأله وحدت های هشتگانه مطرح شده است که معمولاً در این شعر بیان می شود:
در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه، جزء و کل قوه و فعل است و در آخر زمان

وارونگی، هم ستیزی و تضاد همه اخص از رویارویی هستند.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)