تمیز

/tamiz/

    discernment
    distinction
    neat
    clean
    proper
    well
    neatly
    [n.] discernment
    appeal to the supreme court ofjustice
    [adj. infml.] neat
    cleanly
    pure

فارسی به انگلیسی

تمیز دادن
differentiate, discern, discriminate, distinguish, know, tell

تمیز شدن
clean

تمیز ناپذیر
indistinguishable

تمیز ندادنی
indiscernible

تمیز و اراسته کردن
groom

تمیز و مرتب
apple-pie order

تمیز کردن
clean, cleanse, purify, to clean, to dust, to clear

تمیز کردن با برس سیمی
brush

تمیز کردن با جاروبرقی
vacuum

تمیز کردن خود با لیسیدن
preen

تمیز کردن خود با نوک
preen

مترادف ها

discernment (اسم)
بینایی، درک، تشخیص، بصیرت، تمیز، دریافت

distinction (اسم)
برتری، تشخیص، سر بلندی، امتیاز، تمیز، فرق، رجحان، ترجیح

identification (اسم)
تطبیق، تمیز، شناسایی، تعیین هویت

difference (اسم)
تمیز، تفاضل، فرق، اختلاف، تفاوت، مابه التفاوت

contradistinction (اسم)
تشخیص، تمیز، فرق

discrimination (اسم)
تمیز، فرق، فرق گذاری، تبعیض

dinky (صفت)
کوچک، زیبا، شیک، تمیز

dapper (صفت)
زرنگ، شیک، تمیز، زنده دل

prim (صفت)
تمیز، رسمی و خشک، نوار ابیض

clean (صفت)
روشن، پاکیزه، عفیف، طاهر، تمیز، پاک، صاف، زلال، نظیف، باطراوت

pure (صفت)
خالص، منزه، اصیل، عفیف، تمیز، پاک، محض، ناب، سره، بیغش، ژاو

spiffy (صفت)
با هوش، زیبا، عالی، خوش منظر، تمیز

neat (صفت)
مرتب، پاکیزه، تمیز، شسته و رفته

tidy (صفت)
مواظب، مرتب، پاکیزه، تمیز، نظیف

پیشنهاد کاربران

تمیز/ تمییز ( ( تمیز در لغت عرب نیامده است و به جای آن تمییز می گویند که در فارسی نیز رایج بوده است: ( ( هر که را عقل نیست تمییز نیست، و تمییز کردن جایی درست آید که دو باشند تا تمییز کند و حق را از باطل جدا کند ) ) ( شرح التعرّف، ج۲، ص ۷۲۳ ) . ولی در فارسی، از قدیم ترین زمان ها، تمیز را نیز به عنوان گونهٔ تمییز چه در شعر و چه در نثر به کار برده اند: ( ( ارباب عقل و تمیز و اصحاب رای و تدبیر ) ) ( چهارمقاله، ۴۵ ) ؛ ( ( هرچه ترک حساب خود بکند در خوردن و آشامیدن و پوشیدن، حالِ وی همچون بهایم و حیوان باشد که از هر جایی که بیابند بخورند بی تمیز ) ) ( فردوس المرشدیه، ۲۰۶ )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( دنیا پلی است بر گذر راه آخرت
اهل تمیز خانه نگیرند بر پلی ) ) ( سعدی )
امروزه تمیز منحصراً به جای تمییز به کار می رود، خاصه در اصطلاحات متداول ِجا افتاده، مانند سنّ تمیز، دیوان تمیز، تمیز دادن و جز اینها، و نیز در مقام صفت و به معنای" پاکیزه" در زبان محاوره . ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۲ ) )

در گفتگوی عامیانه برای بی عیب و نقص و یا سالم و قابل قبول بودن هم بکار گرفته می شود . برای نمونه : ماشین تمیزی است یا خانه تمیزی است .
تشخیص دادن
تمیز دادن یعنی مرتب کردن ، جدا کردن ، علت و معلول را پیدا کردن ، نتیجه ی کار را دیدن ، نظم موجود را یافتن
جدا کردن، خاص کردن، یک چیز را از چیز دیگر جدا کردن
باسلام، کاش دراین برنامه فوق العاده ترتیبی اتخاذ کنید تامثل کتابهای دیکشنری، وقتی کلمه ای معنا میشود، اولا ازلحاظ گرامی، بلافاصله درجلو کلمه، نوع گرامری آن و بعد حروف فنوتیک وآوانگاری هم ذکرشود، مثلا اینجا
...
[مشاهده متن کامل]
تمیز، صفت است، اسم آن :تمیزی، قید: به تمیزی، فعل: تمیز کردن، . . . . البته برای کلمات انگلیسی وبرای دانشجویان ومحققین اهمیت بسزایی دارد، سپاس از مدیروتیم محترم آبادیس

جدا شناسی
جدا شناختن
نقل است که صادق از ابو حنینفه پرسید که: عاقل کیست؟
گفت: آنکه تمیز کند میان خیر و شر.
صادق گفت: بهایم نیز تمیز توانند کرد، میان آنکه او را بزنند و آنکه او را علف دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

ابوحنیفه گفت: نزدیک تو عاقل کیست.
گفت: آنکه تمیز کند میان دو خیر و دو شر تا از دو خیر خیر الخیرین اختیار کند و از دو شر خیر الشرین بر گزیند.
( تذکره الاولیا - عطار نیشابوری )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
گفته اند که صادق از ابو حنیفه پرسید که : دانا کیست؟
گفت: آنکه جدا شناسد میان خوب و بد.
صادق گفت: چارپایان نیز جدا شناسند میان آنکه او را بزنند و آنکه او را توشه دهند.
ابو حنیفه گفت: نزدیک تو دانا کیست؟
گفت: آنکه جداشناسد دو خوب را از دو بد تا از دو خوب بهترین و از دو بد کمترین را بر گزیند.

واژهپارسی_ آریایی تمیز دارای سه مانا است: الف - بسیار پاک ب - استادانه - ج - تشخیص.
الف - تمیز ( ت=بسیار میز= پاک ) لغت میز که در سنسکریت به شکل medhya मेध्य آمده به مانای پاک clean و لغت tu* که شکل اسلی پیشوند تَ به مانای بزرگ، شایسته، بهینه، سترگ، زیاد و خوب great - good است و در واژگان تلب - طلب ( لب=تمنا ) و تمیز ( میز=پاک ) و تنز - طنز ( نز=شوخی ) و تَلاش ( لاش=کوشش سخت ) نیز به کار رفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

ب - تمیز ( تم ایز=استادانه ) - پیشوند تَم به مانای کامل بسیار ( ضد کم ) و ایز به مانای استادی است. تمیز کار کردن=استادانه کار کردن.
ج - تمیز ( تم ایز=تشخیص ) - پیشوند تَم به معنای کامل بسیار و ایز به مانای حکم دادن و سواکردن چیزها از یکدیگر است.
*پیرس ( منبع ) : Khotanese Texts, Volume 7 By Harold Walter Bailey

پاک
واژه آریایی است نه سامی
پاکیزه

( = بازشناختن ) این واژه عربی می باشد و پارسی آن اینهاست:
پوراس ( سنسکریت: پورَسکارَ )
اَوَچید ( سنسکریت: اَوَچِدَکَ )
ویچِد ( سنسکریت: ویچهِدَ )
اوساب ( سنسکریت: اوتْساهَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس