وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ ( فرازی از زیارت عاشورا )
و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما را برای ایشان تدارک دیدند.
تمکین از ماده مَکُنَ و از باب تفعیل است. مَکُنَ یعنی مکان دار شد و یا منزلت و شأن یافت و یا استقرار یافت. در نتیجه، تمکین یعنی استقرار و توانایی دادن به کسی و یا پایداری بخشیدن به کسی.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن، مُمَهِّد اسم فاعل از ماده ی مَهد به معنای بستر و گهواره و زمینه و از باب تفعیل است. تمهید یعنی زمینه سازی و و بسترسازی و آماده کردن شرایط برای انجام یک کار. بنا بر این، مُمَهِّد یعنی تمهیدکننده و زمینه ساز و آماده کننده و بسترساز.
تمکین: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
وتکیش vatkiŝ ( اوستایی: vatkaeŝa )
تمکین در حقوق اسلامی یعنی اطلاعت و پیروی زن از همسرش
پایبندی
کنایه از :
" قبول کردن "
"احترام گذاشتن"
تسلیم. سازگاری. ایجاد آرامش. سازش
به معنی ثروتمند بودن یا تمکن مالی
در بیت زیر از حافظ:
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
تمکین به معنی فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است ، اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهی کافی و توان و نیروی جسمی و فکری . ( تفسیر نمونه ج : 14 ص : 118 )
فرمانبرداری . . . . . اطاعت . . . . . . گوش به فرمان . . .
بمعنی=آرام و قرار یافتن
سر از خط فرمان بدر نبردن ؛ از اطاعت کسی سر بیرون نیاوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
پسر چون شنید این حدیث از پدر
سر از خط فرمان نبردش بدر.
سعدی ( بوستان ) .
خوش خدمتی
تسلیم
ناز و کرشمه ٫قدرت
قابل اتکا
مثال: پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
در فقه: پیروی کردن زن از شوهر در امور زناشویی
ناز ، عشوه ، وقار، قادر به برگشتاندن کسی به یک تصمیمی
Homicide
جاه، مقام
پزیرفتن
پذیرفتن، قبول کردن، سر نهادن، زیر بار رفتن
قبول و پذیرش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)