concoct
تمهید
/tamhid/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندی
تمهید، فتنه
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی
تمهید، طرح ریزی
ترتیب، تمهید، برنامه، طرح، نقشه، رویه، تدبیر، طرح کلی
اسباب، اختراع، تمهید، تدبیر
تمهید، اثر هنری مقدماتی، مقاله مقدماتی، مقاله ازمایشی، تحصیر، پیش در امدی
پیشنهاد کاربران
وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ ( فرازی از زیارت عاشورا )
و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما را برای ایشان تدارک دیدند.
مُمَهِّد اسم فاعل از ماده ی مَهد به معنای بستر و گهواره و زمینه و از باب تفعیل است. تمهید یعنی زمینه سازی و و بسترسازی و آماده کردن شرایط برای انجام یک کار. بنا بر این، مُمَهِّد یعنی تمهیدکننده و زمینه ساز و آماده کننده و بسترساز.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن، تمکین از ماده مَکُنَ و از باب تفعیل است. مَکُنَ یعنی مکان دار شد و یا منزلت و شأن یافت و یا استقرار یافت. در نتیجه، تمکین یعنی استقرار و توانایی دادن به کسی و یا پایداری بخشیدن به کسی.
و خدا لعنت کند آنان را که امکان و توان جنگ با شما را برای ایشان تدارک دیدند.
مُمَهِّد اسم فاعل از ماده ی مَهد به معنای بستر و گهواره و زمینه و از باب تفعیل است. تمهید یعنی زمینه سازی و و بسترسازی و آماده کردن شرایط برای انجام یک کار. بنا بر این، مُمَهِّد یعنی تمهیدکننده و زمینه ساز و آماده کننده و بسترساز.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن، تمکین از ماده مَکُنَ و از باب تفعیل است. مَکُنَ یعنی مکان دار شد و یا منزلت و شأن یافت و یا استقرار یافت. در نتیجه، تمکین یعنی استقرار و توانایی دادن به کسی و یا پایداری بخشیدن به کسی.
آمایش
ترفند ( در برخی باره ها )
ترفند ( در برخی باره ها )
مقدماتی
تمهید:
تدبیر و چاره اندیشی در تدارک مقدمات و مقدمه چینی و زمینه سازی و گسترانیدن و آماده سازی زمینه ز بهر انجام یا وقوع کاری یا امری یا موضوعی و یا حدوث حالتی یا به منظور ورود شخص یا اشخاصی و. . .
تدبیر و چاره اندیشی در تدارک مقدمات و مقدمه چینی و زمینه سازی و گسترانیدن و آماده سازی زمینه ز بهر انجام یا وقوع کاری یا امری یا موضوعی و یا حدوث حالتی یا به منظور ورود شخص یا اشخاصی و. . .
نک: تمهید