تمهید

/tamhid/

    arrangement
    preparation
    manoeuvre
    skill
    expedient
    trick
    angle
    artifice
    booby trap
    maneuver
    ploy
    stratagem

فارسی به انگلیسی

تمهید کردن
concoct

مترادف ها

arrangement (اسم)
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندی

intrigue (اسم)
تمهید، فتنه

preparation (اسم)
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی

scheming (اسم)
تمهید، طرح ریزی

scheme (اسم)
ترتیب، تمهید، برنامه، طرح، نقشه، رویه، تدبیر، طرح کلی

contrivance (اسم)
اسباب، اختراع، تمهید، تدبیر

prolusion (اسم)
تمهید، اثر هنری مقدماتی، مقاله مقدماتی، مقاله ازمایشی، تحصیر، پیش در امدی

پیشنهاد کاربران

آمایش
ترفند ( در برخی باره ها )
مقدماتی
تمهید:
تدبیر و چاره اندیشی در تدارک مقدمات و مقدمه چینی و زمینه سازی و گسترانیدن و آماده سازی زمینه ز بهر انجام یا وقوع کاری یا امری یا موضوعی و یا حدوث حالتی یا به منظور ورود شخص یا اشخاصی و. . .
نک: تمهید

بپرس