تملق

/tamalloq/

    flattery
    obsequiousness
    subservience
    sycophancy

فارسی به انگلیسی

تملق امیز
flattering

تملق گفتن
court, fawn, flatter, toady

تملق گفتن از
to flatter

تملق گویی
adulation

مترادف ها

flattery (اسم)
چاپلوسی، خوشایند، خود ستایی، خوشامد، خوش آمد، تملق

lip service (اسم)
چاپلوسی، تملق

subservience (اسم)
کمک، چاپلوسی، تملق، زیر زاوری

sycophancy (اسم)
چاپلوسی، تملق، کاسه لیسی

toadyism (اسم)
چاپلوسی، مداهنه، تملق، کاسه لیسی

subserviency (اسم)
کمک، چاپلوسی، تملق، زیر زاوری

soft soap (اسم)
چاپلوسی، تملق

پیشنهاد کاربران

نازنیاز. .
پاچه خواری
واژه تازی تملق که برابر پارسی اش چرب زبانی، سگ زبانی، وش آمد گویی است
در همین راستا، شناسه ژرف کاربر دانش پژوه در باره واژه ای به همین مانا "مجیز" روشن کننده گوشه های پنهان ریشه های زبانیستایش برانگیز است
خوش رقصی
لهجه و گویش تهرانی
تملق و چاپلوسی
( تملق ) مشتق از ماده املاق است ، کلمه ( املاق ) به معنای افلاس و نداشتن مال و هزینه زندگی است و این مطلب یعنی کشتن فرزندان از ترس هزینه زندگی آنان در میان عرب جاهلیت سنتی جاری بوده ، چون بلاد عرب غالب سالها دستخوش قحطی و گرانی می شده ، و مردم وقتی می دیدند که قحط سالی و افلاس آنان را تهدید می کند فرزندان خود را می کشتند تا ناظر ذلت فقر و گرسنگی آنان نباشند.
...
[مشاهده متن کامل]

از این رو به آدم چرب زبان و چاپلوس متملق گفته می شود که این آدم ها بیشتر به دلیل نیاز مالی و فقر ، اقدام به تملق و چاپلوسی می کنند . در اصل تملق حاصل تنگ دستی و نیاز می باشد .

خایه مالی
پاچه ور مالی
سگ زبانی. [ س َ زَ ] ( حامص مرکب ) چاپلوسی و تملق :
خواند سگ را بسگ زبانی خویش
سگ دویدش بمهربانی پیش.
نظامی.
از کسی بیجا تعریف کردن
چابلوسی

بپرس