تمسک

/tamassok/

    obligation
    bond
    promissory note

فارسی به انگلیسی

تمسک کردن
to take hold of, to resort to

مترادف ها

document (اسم)
سند، مدرک، تمسک، دستاویز

demand note (اسم)
سفته، چک، مطالبه نامه، تمسک

iou (اختصار)
تمسک، فته طلب

پیشنهاد کاربران

تمسک به حبل ا. . .
پناه بردن به خدا
متوسل شدن
دست آویز شدن
توسل
متوسل شدن
تمسک به معنای بهانه جویی، پناه بری و متوسل شدن
چنگ زدن - اعتصام - بهانه
تمسک یعنی یاری و در درخواست کردن

متوسل شدن - درخواست کردن

بپرس