to take hold of, to resort to
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سند، مدرک، تمسک، دستاویز
سفته، چک، مطالبه نامه، تمسک
تمسک، فته طلب
پیشنهاد کاربران
تمسک به حبل ا. . .
پناه بردن به خدا
متوسل شدن
پناه بردن به خدا
متوسل شدن
دست آویز شدن
توسل
متوسل شدن
متوسل شدن
تمسک به معنای بهانه جویی، پناه بری و متوسل شدن
چنگ زدن - اعتصام - بهانه
تمسک یعنی یاری و در درخواست کردن
متوسل شدن - درخواست کردن