تمسخر

/tamasxor/

    flippancy
    gibe
    jeer
    mockery
    ridicule
    sarcasm
    scoff
    smirk
    wisecrack

فارسی به انگلیسی

تمسخر انگیز
preposterous

تمسخر کردن
ridicule, sport, to ridicule, to mock

مترادف ها

ridicule (اسم)
مسخره، ریشخند، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، استهزا

scoff (اسم)
مسخره، ریشخند، طعنه، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، طنز

irony (اسم)
مسخره، طعنه، تمسخر، طنز، وارونه گویی، پنهان سازی، گوشه و کنایه و استهزاء

mock (اسم)
تمسخر

scorn (اسم)
تحقیر، مذمت، بی اعتنایی، حقارت، تمسخر، عار، خردانگاری

jest (اسم)
کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی

derision (اسم)
سخره، تمسخر، مایه خنده و تمسخر، استهزاء، سخریه

sneer (اسم)
تمسخر، استهزاء، خنده، پوزخند، نیشخند

fleer (اسم)
تمسخر، استهزاء، خنده نیش دار، خنده

پیشنهاد کاربران

تمسخر ( به فرانسوی: Ridicule ) فیلمی فرانسوی به کارگردانی پاتریس لوکنت با بازی شارل برلینگ محصول سال ۱۹۹۶ است.
تمسخر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/تمسخر_(فیلم)
∆ آزند🇮🇷
∆ تمسخر🇸🇦
⟡ واکاو آمید که نباید کسی آزند بشه🇮🇷
⟡ عالم نفسی اتخاذ کرد که نباید کسی تمسخر بشه🇸🇦
نگره های فارسی نوین، نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه:
پرخاش ( نمونه: “پرخش های بی جاش باعث شد همه ازش دوری کنن” )
رنجش ( نمونه: “رنجشی که بهم وارد کرد قابل جبران نیست” )
ترش گو ( نمونه: “با ترش گویی هاش مهمونی رو خراب کرد” )
...
[مشاهده متن کامل]

تندگو ( نمونه: “تندگویی هاش باعث شد از جمع طردش کنن” )
آزند ( نمونه: “آزندهاش غیرقابل بخششه” )
کوبش ( نمونه: “کوبش های کلامش روی اعصابمه” )
زخمه ( نمونه: “زخمه های تندش روح آدمو میخراشه” )
گزند ( نمونه: “گزندهای زبونش غیرقابل تحمله” )
پارگو ( مخفف: پاره گو ) ( نمونه: “پارگویی هاش همه رو فراری میده” )
تارش ( نمونه: “تارش های زبونش اعصابمو خرد کرده” )
دلگز ( مخفف: دل گز ) ( نمونه: “دلگزهای پیاپیش همه رو فراری داده” )
سُمبه ( نمونه: “سُمبه های کلامش آدمو سوراخ می کنه” )
پژواک ( نمونه: “پژواک حرفاش هنوز تو گوشمه” )
زهرند ( مخفف: زهر خند ) ( نمونه: “زهرندهای تلخش واقعاً آزاردهنده ست” )
گژدم ( نمونه: “گژدم های زبونش مثل نیش عقرب می مونه” )
گزنج ( نمونه: “گزنج هاش غیرقابل تحمله” )
نکزه ( نمونه: “نکزه هاش زبونش غیرقابل تحمله” )
نیشخن ( مخفف: نیش سخن ) ( نمونه: “نیشخن هاش تا مدت ها تو ذهنم می مونه” )
آزیب ( مخفف: آزار آسیب ) ( نمونه: “آزیب هاش جبران ناپذیره” )
گزشت ( نمونه: “گزشت های زبونش تا مدت ها تو ذهنم می مونه” )
تاش ( نمونه: “تاش های زبونش قلبمو می شکنه” )
دشنام ( نمونه: “دشنام دادن نشانه ضعف شخصیت است” )
افترا ( نمونه: “افترا زدن به همکلاسی ات درست نیست” )
یاوه ( نمونه: “یاوه گفتن به استادت قابل بخشش نیست” )
نکوهش ( نمونه: “نکوهش بی جا موجب دلخوری می شود” )
خفت ( نمونه: “دچار خفت کردن کسی در جمع غیراخلاقی است” )
آزواژ ( مخفف: آزار واژه ) ( نمونه: “آزواژهای او در جلسه همه را ناراحت کرد” )
تیشار ( نمونه: “تیشارهای او قلب را می شکند” )
آزبان ( مخفف: آزار زبان ) ( نمونه: “آزبان های او روح را می آزارد” )
نیشگر ( نمونه: “نیشگرهای او به روح آسیب می زند” )
کژواژ ( مخفف: کژ واژه ) ( نمونه: “کژواژهایش همیشه زننده است” )
تیزآژ ( مخفف: تیز آژیر ) ( نمونه: “تیزآژهای او گوش را آزار می دهد” )
نیشگن ( نمونه: “نیشگون های او دردناک است” )
دژگو ( مخفف: دژ گو ) ( نمونه: “دژگویی های او فضای گفتگو را خراب کرد” )
آزیش ( مخفف: آزار نیش ) ( نمونه: “آزیش های مداومش همه را فراری داده” )
نیشکاو ( مخفف: نیش کاو ) ( نمونه: “نیشکاوهای زبانش عمیق و دردناک است” )

دوستان پارسی دوست . لطفا مترادف ها را به عربی ننویسید .
دوستان عزیز مترادف هایی که می نویسید اکثرا عربی هستند . سعی کنید مترادف ها به پارس سره باشد
قاف . قاف انداختن. قاف زدن.
تَمَسخُر/تَسْخَر /سُخْریّه ( ( تَمَسْخُر در لغت عرب نیامده و از ساخته های فارسی زبانان در دوران متاخر است. در عربی برای بیان این معنی تَسْخَر ( مصدر متعدی ) ، به فتح اول و سکون دوم و فتح سوم، یا سُخْریّه ( اسم ) ، به ضمّّ اول و سکون دوم، می گویند که هر دو در فارسی نیز به کار رفته است:
...
[مشاهده متن کامل]

تَسْخَرَت بر آینه نَبْوَد به روی خود بُوَد
زانکه رویت هست تسخر گاه هر روشن روان ( مولوی، دیوان کبیر ) ( ( گفت مرا بر تو آرزویی هست و آن آن است که برای من امانی بنویسی که اگر وقتی تو پادشاه شوی مرا از تو امان باشد. گفت سُخْریّه می کنی از من. . . مرا پادشاهی از کجا باشد؟ ( تفسیر ابوالفتح، جلد ۱۲ صفحه ۱۷۹ )
چون تمسخر هم در نوشتار و هم در گفتار فارسی رایج شده و کاملاً جا افتاده است باید استعمال آن را جایز دانست. با این همه به جای آن می توان گفت: ریشخند یا استهزا. ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۲ ) )

تفاوت استهزا و تمسخر: استهزا در جایی به کار می رود که شخص بدون اینکه کاری انجام داده باشد مسخره شود؛ ولی تمسخر در آنجاست که به سبب کاری که انجام داده مسخره شود
مسخره کردن چیزی یا کسی
مسخره کردن، مسخره، شوخی، ریشخند، ریش خند، دست انداختم و. . . .
مسخره کردن
تمسخر از مسخره میاد

ریشخند
مسخره کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)