ورز:ورزگروی.
پُر :پر نمودن.
ورزش.
مشق.
کاری.
پارسی این واژه مروسش و مروستن است که واژه ممارست در زبان تازیان از همین ستاک روییده
مربی و تربیت از ر. ب. ی آمده و برای آن دو واژه زیر پیشنهاد میشود
مربی =اَفوَر = شخصی به والایی رساندن سرو کار دارد. مثل کارور ( اف از اپ / up لاتین / اپر / اَبَر / بَر / پَر و . . . . . آمده و در همه آنهای بالایی و اوج دیده میشود ( افراسیاب / افشین / افسرده / افسوس و . . . .
... [مشاهده متن کامل]
سرمربی = سَراَفوَر = سَرَفوَر
تربیت = ادب ( ادب ریشه ایرانی دارد و از دبیر و دَب آمده و دیبان ( کسانی که در قصر شاهی به نگارش بیزی بودند ) نیز از انجا امده ( دیوان حافظ همان دیبان یا دست نوشته های اوست که ریشه ادبی و تربیتی دارد )
تمرین = ورز
تمرینات = ورزان
کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و دیگری فروشیدن و خروشیدن است که هر دو بمعنای حرکت و انتقال دادن می باشد از اینرو وقتی چیزی را میفروشیم یعنی منتقل کردیم و در خروشیدن یعنی آنرا روشیدیم و حرکت دادیم / در زبان مازندرانی همچنان به تکان دادن و حرکت دادن رِک و روش گفته میشود که رِک از رِکیدن آمده و در زبان فارسی اثری از آن نمانده اما روش ( roosh ) در فروشیدن / خروشیدن و . . . مانده پس
کوش = حرکت / جنبش / تلاش
رِک = جابجایی ( امروزه به رِخ دادن یعنی دست به کاری زدن که باعث اتفاقی شود و حرکتی اتفاق افتد= دستکاری )
کوچ / روش ( roosh ) = انتقال ( سروش که از سروییدن آمده از شاخه های دیگر آن است = صدای جاری شده ) / حرکت
پی ورزی
برای تمرین بدنی: برزیدن، برزش
برای تمرین آموزشی: بازنویسی، بازخوانی، بازبینی
برای کاربرد های دیگر: دوباره کاری، بازانجامی
واژه تمرین
معادل ابجد 700
تعداد حروف 5
تلفظ tamrin
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی tamrin
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
وینارش، ورزش، نرمش، آمادەسازی، آمادەگری، دوبارەکاری
�ین� در واژه تمرین پسوند فارسی میتونه باشه مانند سیمین، زرین، شاهین و. .
🇮🇷 همتای پارسی: برزش 🇮🇷
تمرین: واکوشِش، واکوش
تمرین کردن: واکوشیدن
پارسی را پاس بداریم.
ورزش و حرکت و مشق
ورزباره ماناک آمیختن ورزش دوباره است ولی چون تمرین گونه ای نرمش چندباره است بهتره بگیم نرمباره
دستگرمی
exercise
بَرزش، وَرزش
نمونه:
بهره برداری نابجا از واژه ها یکی از جاافتاده ترین برزش ها ( یا ورزش ها ) در سیاست است.
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر دوم مهر ماه ۱۳۹۴
http://www. behzadbozorgmehr. com/2015/09/blog - post_92. html
کار آموزی_فن آموزی
کارورزی
رزمایش
پشتکار
برزیدن ، باز بینی
بازنویس، بازبین، بازبینی
ممارست
واژه پارسی " برزش" از بن" برزیدن ، ورزیدن " پارسی بجای تمرین پیشنهاد می گردد.
برزیدن = تمرین کردن
برزین ها = تمرینات
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَتان ( سنسکریت: یَتَنَ )
اَهیاس ( سنسکریت: اَبْهیاسَ )
سَرام ( سنسکریت: سْرامَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)