تمرد

/tamarrod/

    disobedience
    rebellion
    contumacy
    insubordination
    mutiny
    rebelliousness
    recalcitrance

فارسی به انگلیسی

تمرد کردن
disobey, defy, mutiny, rebel, to rebel

مترادف ها

rebellion (اسم)
عناد، سرکشی، تمرد، طغیان، شورش، عصیان

contumacy (اسم)
عناد، سرکشی، تمرد، امتناع از حضور در دادگاه

insurgency (اسم)
یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام

insurgence (اسم)
یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام

recalcitrance (اسم)
سرکشی، تمرد، سر سختی، کله شقی، جواب رد

recalcitrancy (اسم)
سرکشی، تمرد، سر سختی، کله شقی، جواب رد

پیشنهاد کاربران

گروه واغنر تمرد کرد سرپیچی کرد
سرپیچی کننده - تمرد کننده
تلفظ: ( تَ مَ رُّ )
[ عربی ]
( مصدر لازم )
سرپیچی کردن
نافرمانی.
مثال :
او از تمیز کردن اتاقش تمرد کرد
The pilot refused to land the plane
یاغیگری: Rebellion
...
[مشاهده متن کامل]

یاغی : Rebel
تمرد - سرپیچی - گردن کشی : Disobedience
فرمانبرداری : Obedience - Submission
فرمانبردار : Obedient - Submissive
نافرمان ( بردار ) : نافرمان - سرکش - متمرد - گردنکش : Disobedient
فرماندار : Governer
فرمانده : Commander - Chief - Leader
سرکش : Rogue

عدم تابعیت
یاغیگری
انکارکردن
خیره سری
نابله

بپرس