تمدد

/tamaddod/

    stretching oneself
    tension

فارسی به انگلیسی

تمدد اعصاب
relaxation, relaxation or recreation

تمدد اعصاب کردن
unwind

تمدد ماهیچه
muscular lonicity

تمدد یافته
fresh

مترادف ها

tension (اسم)
بحران، کشش، تیرگی، کشمکش، فشار، تشنج، سفتی، تنش، تمدد، قوه انبساط

پیشنهاد کاربران

بپرس