کامل، درست، بی عیب، اتم، مکمل، سرامد، گسترده، تمام عیار، کاملا رسیده
full-scale(صفت)
تمام عیار، باندازه کامل بمقیاس کامل
sterling(صفت)
واقعی، تمام عیار، دارای عهیار قانونی، ظاهر و باطن یکی
pukka(صفت)
خوب، محکم، بادوام، تمام عیار
pucka(صفت)
خوب، محکم، بادوام، تمام عیار
hip-and-thigh(صفت)
تمام عیار
پیشنهاد کاربران
همه جانبه، پرمایه، پررنگ، خالص، ناب
در برخی جاها "همه گیر" و گاهی "همه گیرانه": سران آمریکا جنگ تمام عیار میان حزب الله و اسرائیل را نزدیک می دانند. سران آمریکا جنگ همه گیر میان حزب الله و اسرائیل را نزدیک می دانند.
جانانه، تمام و کمال
تَمام - عَیار: کامل ١. یکسره، یک - دست، رسا، بی - کم - و - کاست، درست، درسته ٢. سره، ناب؛ بی - غش - و - پاک
کامل
یک سره، رسا، بی کم وکاست، درست
همه جانبه
full - scale
بی کم و کاست
کامل عیار. [ م ِ ع ِ ] ( ص مرکب ) زر ده دهی . ( فرهنگ نظام ) . - نقره ٔ کامل عیار ؛ نقره ٔ خالص . مؤلف تذکرةالملوک آرد: نقره ٔ کامل عیار آن است که از سطح قرص نقره بعد از برآمدن از کوره ٔ قال شاخچه ها به شکل حباب سر میزند، و به همین جهت نقره ٔ خالص را شاخدار میگویند. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 22 ) . ... [مشاهده متن کامل]
|| مجازاً هر کس و چیز بی عیب . ( فرهنگ نظام ) . تمام عیار. ( آنندراج ) . کامل . بی غل و غش . ( آنندراج ) : رتبه ٔ کامل عیاران از محک ظاهر شود تن به سنگ کودکان ده دامن صحرا مگیر. صائب ( از آنندراج ) . رجوع به کامل العیار شود.