تماشاچیان


    audience
    crowd
    gallery

فارسی به انگلیسی

تماشاچیان تئاتر و کنسرت
house

تماشاچیان فرمایشی
claque

پیشنهاد کاربران

نظار. [ ن ُظْ ظا ] ( ع ص ، اِ ) بینندگان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . تماشاچیان. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ ناظر. رجوع به ناظر شود :
به دشت برشد روزی به صید کردن و من
ز پس برفتم با چاکران و با نظار.
...
[مشاهده متن کامل]

فرخی.
ز خوب طلعتی و از نکوسواری کوست
ز دیدنش نشود سیر دیده نظار.
فرخی.
از دیدن او سیر نگردد دل نظار
ز آن است که نظار همی نگسلد از هم.
فرخی.
بنشینیم همی عاشق و معشوق بهم
نه ملامتگر ما را و نه نظار و رقیب.
منوچهری.
هر لحظه کنی جلوه دیگر پی نظار
ز آن جلوه یکی مؤمن و دیگر شده ترسا.
اسیری ( از آنندراج ) .
|| مراقبان. که در کاری مراقبت کنند و آن را بپایند. نظارت کنندگان. رجوع به نظارت و نظارت کردن شود. هیأت نظار: گروهی که در کاری نظارت کنند که مأمورمراقبت و پائیدن حسن اجرای امری باشند.

بپرس