تلویزیون

/televizyon/

    television
    boob tube
    small screen
    the
    tele-
    video

فارسی به انگلیسی

تلویزیون کابلی
cable tv

مترادف ها

video (اسم)
تلویزیون

television (اسم)
تلویزیون، دور نشان

telly (اسم)
تلویزیون

پیشنهاد کاربران

تلویزیون= نمارسان
تِلِویزیون
نَماوَر ، پیرانَما ، نَمایینه ، نمایانه ، نمایشوَر ، نماواره
بیناوَر ، بینانه
نماوا
تلویزان واژه فارسی برای واژه انگلیسی تلویزیون است.
دوردیس واژه درست تری است
چون دورنما یعنی نما از دور که ممکنه تلویزیون نباشه
جام جم= تلویزیون= دوراستونتن، وَرویزیون، وَرویزش، نمایانه،
دورجم، نما پَرا، نماپخش، تله ویدا، تله هویدا
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی - امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
#Taksoo
#نازنین - علیپور
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#نهال - بهداد - فر
#محمد - رویایی
#ضیا - همایون
#نادر - رهسپار
#اردشیر - سمسار
#اوج - اندیشان - آزاد
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

دورنما
واژه تلویزیون
معادل ابجد 519
تعداد حروف 8
تلفظ tel[e]visiyon
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: t�l�vision] ( برق )
مختصات ( تِ لِ یُ ) [ فر. ] ( اِ. )
آواشناسی televizyon
الگوی تکیه WWWS
شمارگان هجا 4
منبع فرهنگ فارسی عمید
پرده نگاه
🇮🇷 واژه ی برنهاده: دورنما 🇮🇷
دورنشان
من فکر کنم معادل تلویزیون نمایشگر باشه اگر درست بود روی 👍 فشار بدین بای
کتاب های خواهر ما کنار تلویزیون هستند
یک صفحه ی نمایشگر
درود ُ سپاس
این پنداشت که نامهای بیگانه ای مانند تلویزیون و. . . که یکسره روامند و جا افتاده شده اند را بتوان کنار گذاشت و برای نمونه نامی مانند "دورنما" را جایگزین آن ساخت پنداری شیرین و بهمین سان ناشدنی می نماید ولی می توان نامِ پارسیِ این ابزارها را به گوش دیگران آشنا نمود؛ هر از گاهی نام دورنما و. . . را بجای تلویزیون و دیگر نامهای بیگانه بکار ببریم هم در جایگاه شوخی و خودمانی و هم گاهی جدی و در گفتمان رسمی.
...
[مشاهده متن کامل]

تلویزیون/دورنما
تلفن/دورگو
کامپیوتر/رایانه
هلکوپتر/بالگرد
و. . .
این کار ( جایگزینی واژگان پارسی بجای بیگانه ) بدست دولتمردان و در گام نخست در کتابها و آموزش وپرورش و سپس کم کم در رسانه ها در یک بازه زمانی تا اندازه ای طولانی می تواند انجام پذیرد.

تی. وی
TV
تماشا
We are looking on TV
ما به ( الان ) تلویزیون نگاه می کنیم
این واژه انگلیسی است که از آمیزش دو واژه �tele� به چمِ �دور� و واژه �vision� به چم نگارنده یا نمایان گر، ساخته شده، پس پارسی این واژه میتواند دورنما باشد
اول از همه از دیکشنری عزیز خیلی سپاس گذارم دوم این که تلویزیون به انگلیسی میشه Tw نه خود تلویزیون
واژه نمایشگر هم مناسبه و اینکه در حال حاضر بیشتر از بقیه جا افتاده
جهان گیرا هم واژه خوبیه
یعنی جهان رو میگیره .
از دوست ازبکستانی ام پرسیدم که به تلویزیون چی میگید ؟
گفت آینه جهان
جهانگیر به دید من بهترین واژه هست
جدا از اینکه اسم مردانه هست ، متشکل از : جهان گیر ، هست
تلویزیون یاtelevision از دو بخش Tele وVision تشکیل شده است که هر یک به ترتیب به معنای ترا و نما یا نگار است پس بهترین برابر پارسی برای این واژه ترانما یا ترانگار می باشد.
جهان نما
برابر تلویزیون�� بیناچ
ور ویزش= تلویزیون
ورویزیون= تلویزیون
ور= موج
ویزش=جلوه= ویزیون
تِلِویزیون
واژه یِ پیشنَهادیِ دیگَر :
وینَما ( وین نَما )
وین سورِشی دیگَر اَز بین ( دیدَن )
تلویزیون= تیوی tV
تله ویزیون = دورتماشا
به نظر من تلویزیون از دو کلمه گرفته میشه دیدن از دور
یعنی دیدن هر چیزی از فاصله دور
جدا از واژگان جایگزین گفته شده، بهترین واژه ای که برابرنهاد واژه ( تلویزیون ) است، واژه ( بیناک ) می باشداز ( بن آینده دیدن ) به همراه پسوند ( آک=آنچه انجام می دهند ) که چم آن چنین می شود: آنچه می بینند. همانند واژه ( خوراک ) که به چم ( آنچه می خورند ) می باشد یا واژه ای که احمد کسروی در نسک
...
[مشاهده متن کامل]
<واژه نامه="" پاک=""> جایگزین واژه ( مطبوعات ) از واژه ( چاپاک ) به چم ( آنچه چاپ می کنند ) بهره برد. همانگونه که روشن است پسوند پارسی ( آک ) به همراه بن آینده ( بن مضارع ) کارواژه ای می آید که آن کارواژه به پدیده ای برون آخته ( ابژکتیو ) اشاره دارد. واژه دورنما هرچند چم
واژه به واژه تلویزیون می باشد ولی ما در جای دیگری از دورنما بهره می گیریم، با این حال من واژه بیناک را بیشتر می پسندم هرچند اگر مردم دورنما را بکار ببرند من هم پیرو خواهم بود.

تلویزیون
تله - ویز - یون
تله = فرا ، دور
ویز = بین ، وید ( در واژهء هُوِیدا )
یون = اَن ( پس وند نام ساز : تاوَن ، سوزَن، دَرزَن. . . )
پیشنهاد : فَرابین ، فَرابینه
هر چند دورنما واژه ای شایسته است ولی از آن در کاربرد چشم انداز و perspective بهره برده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

از سویی می توان به جای گرته برداری از روش واژه سازی فهمیده ای ( مفهومی ) بهره برد.
پیش نهاد دیگر :
نَمایَن : نَما - اَن ( اَن : پس وند اَبزار ساز )

نماوا
که خلاصه شده و در اصل نما آوا بوده
زیرا تلویزیون فقط تصویر نیست و صدا هم همراهش پخش میشود.
نَماوَر = نما ( تصویر ) آوَر = آورنده ی نما ( یا همان آورندهٔ تصویر ) ؛ به نظر جایگزین و معادل خوبی برای تلویزیون است. به سادگی و بسیار روان بر زبان جاری میشود وهمچنین تا حدودی معنای خوبی از واژهٔ "television" است.
فکر می کنم برازنده و بکارآمدترین همچم واژه ی تلویزیون به فارسی "دورنما" ست. هم درست است و هم روان روی زبان. فکر می کنم فرهنگستان زبان همین واژه را پیشنهاد کرده که بسنده ست.
صفحه نمایش
تلویزیون :
بینه : از بین ه مانند : ماله، کوبه
بینَن : از بین اَن مانند تاوَن
تَرابینَن : از نگر واگویی مانند تلویزیون است
تلویزیون کلمه ای انگلیسی و مرکب از 2 کلمه ( تله به معنای دور ) و ( ویژن به معنای نگار ) است.
نگارشگر، قابنما
رُخ نما
سپرگse - parg
تلویزیون در زبان انگلیسی مانند بسیاری از واژگان پارسی، نتیجه ترکیب دو یا چند واژه است؛ بدین گونه که از ترکیب دو واژه� تله، tele� و �ویزون، vision� به وجود آمده.
واژه� تله، tele� به معنی مخابره است که پیشوند واژگان آشنای انگلیسی همچون تلفن ( telephone ) ، تلگراف ( telegraph ) ، تلگرام ( telegram ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه �ویزون، vision� که گویش درستش �ویژن� است نیز به معنی منظره یا چشم انداز است که هم خانواده های ( مشتقات های ) آن ویو ( view ) برای نمونه: ویوی بالکن، ویزیت ( visit ) که به معنای دیدار است و. . .
پس میبینم که می توان همچون زبان انگلیسی، دو واژه برابر نهاد شایسته گزینش کرد و کنار هم قرار داد تا برابر نهاد واژه بیگانه تلویزیون به میان آید. که باید توجه داشت که برای خود انگلیسی ها هم در آغاز پیدایش تلویزیون، زمانی که به معنای تحت الفاظی آن می اندیشیدند، در ابتدا برایشان عجیب بنظر می آمد ولی بعد ها با گذشت زمان بطور ناخودآگاه و از روی عادت، معنا و مفهوم جدید را با واژه ساخته شده در ذهن خود پیوند دیده یافتند. همانگونه که یخچال برای ما همان معنایی که برای نیاکان ما میداد نمی دهد.
در پایان این را هم بر سخنانم می افزایم که اگر واژگان بیگانه ای افزون بر واژگان مورد بحث در نوشته هایم دیده اید علت و چرایی دارد و آن این است که نهادینه کردن واژگان پارسی بطور کامل نیاز به زمان دارد و اگر ما بیش از اندازه از این گونه سخنان بکار گیریم باعث سخت فهمی و مایل شدن بخش زیادی از تمرکز فرد از روی درک مفهومی بر روی درک زبانی میشود که نتایج آن شامل کژفهمی تا گیج و سردرد گرفتن میشود.
سپاس از خواندتان.

پخش آوا
رخ آوا ( بضم را )
دورنما ( بهترین برابر فارسی ) ، تلویزیون
نما آور ، نمارسان ( نمارسا )

نما پَرا
تلویزیون=درون تصویر
تی وی

نماگو، گونما
تی وی
دورجم
نمایانه
فرابین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٤)

بپرس