کسی را متوجه چیزی کردن، حواس کسی را جمع کردنمعنی تلنگر جرقهبایک نکته یا اشاره ای ملتفت کردن ، متوجه کردن، هوشیارکردنتلنگریدن.به نظر من یک عملی را که ( بازخورد ) داشته باشد تلنگر گویندتکان ناگهانی ، هشیار کرن، دگرگونی، تحول، انقلاب، تحریک کردنترغیب کردن+ عکس و لینک