bop, fillip, snap, to fillip
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تکان ناگهانی، سینما، تلنگر، ضربت اهسته و سبک با شلاق
انگیزش، چیز بیهوده، تلنگر، وسیله تحریک
تیک، تلنگر، صدای مختصر
تلنگر، ضربت سبک وناگهانی
پیشنهاد کاربران
به خود آمدن
درس گرفتن
درس گرفتن
ترانگل - انگل تر - تر انگشت -
تکانک
گرفته از تکان ک
بر مینای تکانِ خرد
گرفته از تکان ک
بر مینای تکانِ خرد
تلنگر معنی در فارسی
ویرگول
تَلَنْگُر: به معنای ضربه ای که با چسباندن نوک انگشت میانین ( یا انگشت اشاره ) به نوک شست و رها کردن آن زده شود". این کلمه مرکب است از تلنگ به معنای ضربه یا صدا و اَنْگُل به معنای انگشت و بنابراین صورت صحیحتر آن تَلَنْگُل است. بعضی از فضلا املای تلنگر را غلط می دانند. ولی این کلمه هم در گفتار و هم در نوشتار رایج است و استعمال آن اشکالی ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۱۲. )
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۱۲. )
ضربه
تلنگ نام خانوادگی طایفه ای از ترکمنان ساکن جعفربای، بندر ترکمن و حومه، که به کار تدریس علوم حوزوی و کشاورزی مشغول بودند، بعداز پیروزی انقلاب اسلامی با روی اوردن به مدرسه وتحصیل به درجات عالیه رسیده و خادم هموطنان دانش دوست شدند
دواملایی است با تَلَنگُل -
تَلَنگ:بشکن، ضربه و صدا با شست
اَنگُل: انگشت
از خواب بیدار کردن، هشیار کردن، هشدار دادن، زینهار ( زنهار ) جستن -
گوش به زنگ کردن، لبیک گفتن! - انقلاب، تحول، دگرگونی
تَلَنگ:بشکن، ضربه و صدا با شست
اَنگُل: انگشت
از خواب بیدار کردن، هشیار کردن، هشدار دادن، زینهار ( زنهار ) جستن -
گوش به زنگ کردن، لبیک گفتن! - انقلاب، تحول، دگرگونی