تلقین

/talqin/

    suggestion
    inculcation
    inspiration
    prompting
    indoctrination

فارسی به انگلیسی

تلقین به خود
autosuggestion

تلقین پذیر
suggestible

تلقین پذیری
suggestibility

تلقین کردن
drum, impregnate, inculcate, indoctrinate, inseminate, persuade, suggest

تلقین کننده
suggestive

مترادف ها

suggestion (اسم)
اشاره، الهام، پیشنهاد، تلقین، القاء، اظهار عقیده

dictation (اسم)
دیکته، املاء، تلقین

empathy (اسم)
تلقین، یکدلی، انتقال فکر

پیشنهاد کاربران

✅پندارباوری
تَلقین: ١. باورسازی، باوردهی، باورانش، باوراندن، کاشتِ فکر ٢. وادار کردن کسی به بیانِ گفتەای ٣. یاد دادن، آموزش دادن، آگاه کردن
برابر تلقین میشه باور دهی یانی باوری رو به خودت دادن یا خودت رو آموزش دادن پس خود آموزی و باور دهی یا باوراندن میتونه به جای تلقین بیاد به خودت تلقین نکن به خودت باور دهی نکن یا بگی اینو خود آموزی نکن یا به جای تلقین به خودت بگی باوراندن به خودت
واژه تلقین
معادل ابجد 590
تعداد حروف 5
تلفظ talqin
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی talqin
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

پنکاشت، پنکاشتن = اندیشه ای را در ذهن کاشتن
تلقین
special words that are spoken or sung to have a magic effect; the act of speaking or singing these words
کلمات خاصی که گفته می شود یا خوانده می شود تا اثر جادویی داشته باشد. عمل صحبت کردن یا خواندن این کلمات.
انگاشت
انگار
نمود
وانمود
وانمایی
وانمود
وانمود ( تلقین ) عبارت است از فرایند ارتباط که به پذیرش راسخ قضیهٔ مورد ارتباط در غیاب زمینه هایی که منطقاً برای پذیرش آن کافی باشند منجر می شود.
[فرهنگ علوم اجتماعی، نوشتهٔ گولد و کولب، ترجمهٔ محمدجواد زاهدی، تهران: نشر مازیار، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ص ۲۶۴]
باوراندن، باورانیدن = تلقین کردن
باورانش = تلقین
باورانیده = تلقین شده، تلقینی
پندارفکنی، پنداشت فکنی= تلقین
هووووووووووووووووووووو
تلقین ذکر. تکرار اسمای معشوق برای تعالی روح . برای باز شدن قلب و درک بهتر حقایق
منابع• https://www.aparat.com/v/7TcWD/
تلقین باور کردن
هنگام دفن میت تلقین انجام میشه تا میت بفهمه ک مرده تا تلاشی برا برگشت ب جسمش نکنه چون همان طور ک میدونید فشار قبر همون تلاش روح فرد فوت شده برا بازگشت ب جسمش هست
درود بر شما اشکان جان
برای گُفتمان هایی که بیان کردی، دست مریزاد و و همان طور که گفتی، زبان پارسی ما شایستگی و تواناییِ ( سانسکریت: داشیایِ ) این را دارد که برترین زبان شود؛ زیرا، سرچشمه بیشتر زبان های جهان است!
...
[مشاهده متن کامل]

من هم از برای بُوَندگی ( تکمیل ) نوشته های شما این ها را نگارش می کنم:
بیشتر ( معمولا ) ، واژه [تلقین] جنبه ی منفی دارد به همانند واژه [برخوردار] که جنبه مثبت را دارا می باشد، مگر این که بخواهیم آن را به شکل خنده دار ( تیکه انداختن ) یا وارونه نشان دهیم!
معنی: گمان کردن، پنداشتن، زدن! -
باور پیدا کردن، وانمود کردن!
نمونه:
تو به خودت تلقین می کنی که بیماری
تو خودت رو به بیماری می زنی یا گمان می کنی که بیماری
به خودت تلقین می کنی که خِنگی
به خودت وانمود می کنی یا باور پیدا کردی که خِنگی
پاینده و سربلند باشین ( باشید ) !

واژه های عربی به گمان اینکه نشانه فرهیختگی است ، بکار می رن وگرنه نه نیازی به آنها است و نه معنی درستی دارن و از آنجا که اندیشه در چارچوب زبان رخ می دهد ، این واژه ها جلوی درست اندیشی را می گیرند و به گفته زبان شناسان زبان عربی زبانی است که راستی پوش ( راستی را می پوشاند ) است و این ویژه گی را به زبان فارسی نیز داده است ، اگر ما واژه های عربی را کنار بگذاریم و واژه هم جایگزین آنها نکنیم ، زبان های هند و اروپایی چنان پر توان هستند که دچار کمبود نمی شویم .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه زشت و بی معنی تلقین را اگر کنار بگذاریم ، چه می شود ؟ هیچی
مثال : تو به خودت تلقین می کنی که بیماری
تو خودت را بیمار می پنداری
تو گمان می کنی که بیماری

تو بخودت تلقین کن که باهوشی
تو خودت را باهوش بدان
تو باور کن که باهوشی
با باهوش پنداشتن خود . . .
و. . .

من به خودم تلقین می کنم : من به خودم باور میدم
باور دادن یل باوراندان
به خودت تلقین کن
به خودت باور بده
به خودت بباورون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس