تلاقی

/talAqi/

    confluence
    meeting
    junction
    coincidence

فارسی به انگلیسی

تلاقی رگها
inosculation of blood - vessels

تلاقی کردن
converge, cross, interfere, meet

مترادف ها

meeting (اسم)
برخورد، اجتماع، تلاقی، انجمن، مجمع، جماعت، هم ایش، اجماع، ملاقات، جماعت همراهان، میتینگ، جلسه، نشست

anastomosis (اسم)
بهم پیوستن، هم دهانی، همدهانگری، تلاقی

confluence (اسم)
برخورد، تلاقی، هم ریزگاه، همریختنگاه، اتصال یا تلاقی دو نهر

conflux (اسم)
برخورد، تلاقی، هم ریزگاه

پیشنهاد کاربران

همرسی
تلاقی یعنی : بهم برخورد کردن
رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ
ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺭﻓﻴﻊ ( ﻭ ) ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺮﺵ ﺍﺳﺖ، ( ﻭ ) ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻱ ﻭﺣﻲ ( ﺭﻭﺡ ﺍﻟﺎﻣﻴﻦ ) ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ( ﻭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ) ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ. ( غافر آیه١٥ )
...
[مشاهده متن کامل]

تلاق و تلاقی.
محل تلاقی دو خط که در ریاضی از آن صحبت می شود در واقع یعنی محل دیدار و ملاقات دو خط.
کاش به جای طلاق به معنای جدایی و متارکه، تلاق، ملاقات و دیدار بود.

یکی بودن
گرد هم جمع شدن
همرس
هوالعلیم
تَلاقی : ملاقات کردن؛ دیدار ؛ بهم رسیدن ؛روبرو شدن. .
تلاقی [اصطلاح شبکه ریلی]: ورود دو قطار از بلاکهای طرفین به خطوط تعیین شده یک ایستگاه را تلاقی می گویند.
تلاقی ( اصطلاح خیاطی ) : خط پارچه عمود بر لبه نجات پارچه است.
ملاقات در حال حرکت با حرکت دو طرفه بوده ولی ملاقات یکجانبه گذارا را هم تلاقی گفته اند و در است لق آن به معنای حرکت است مثلا چیزی که میجنبد یا به عربی میلرزد میگویند لق لق میکند و در اصل لق لق در صدای در
...
[مشاهده متن کامل]
کوبیدن نیست بلکه از صدای حاصله میفهمیم در کوب لق لق بدر میخورد حال خواه با وزش باد باشد خواه با اعمال فیزیکی

یکدیگر را ملاقات کردن، خصومت کردن، مواجه شدن.
تماس وبرخورد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)