تلافی کردن


    answer
    fix
    pay
    repay
    requite
    retaliate
    return
    visit
    to recompense
    to retaliate
    to make up for

فارسی به انگلیسی

تلافی کردن وام و منت
satisfy

مترادف ها

revenge (فعل)
تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن

counter (فعل)
جواب دادن، تلافی کردن

compensate (فعل)
جبران کردن، تلافی کردن، غرامت دادن، پاداش دادن، تاوان دادن، عوض دادن

avenge (فعل)
تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن

retaliate (فعل)
تلافی کردن، تاوان دادن، عین چیزی را بکسی برگرداندن

reprise (فعل)
تلافی کردن

pay (فعل)
انجام دادن، ادا کردن، دادن، تلافی کردن، پرداختن، پرداخت کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، بجا آوردن، هزینه چیزی را قبول کردن

reciprocate (فعل)
جبران کردن، تلافی کردن، عمل متقابل کردن، معامله بمثل کردن، دادن و گرفتن

repay (فعل)
تلافی کردن، بر گرداندن، پس دادن، پس دادن به

recoup (فعل)
جبران کردن، تلافی کردن، دوباره بدست اوردن

پیشنهاد کاربران

To get back at someone
I'll find a way of getting back at him
✍️ settle a score with somebody
✍️ settle an account with somebody
✍️ settle an old score
جبران کردن بر طرف کردن
چه عمل نیک را چه عمل بد را

بپرس