تلاطم

/talAtom/

    dashing
    collision
    agitation
    choppiness
    pitch
    toss
    unrest

فارسی به انگلیسی

تلاطم اب
turbulence

تلاطم باد
turbulence

تلاطم توفان
rage

تلاطم کردن
to dash, to collide together

مترادف ها

agitation (اسم)
تحریک، پریشانی، تلاطم، هیجان، سراسیمگی، اشفتگی

turbulence (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

shock (اسم)
توده، تلاطم، ضرب، ضغطه، لطمه، تصادم، صدمه، تکان، خرمن، هول، تشنج سخت، هراس ناگهانی

toss (اسم)
تلاطم، پرتاب

emotion (اسم)
تلاطم، شور، هیجانی، هیجانات

lop (اسم)
تلاطم

ruffle (اسم)
تکبر، تلاطم

turbulency (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

پیشنهاد کاربران

تیار
واژه پهلوی و مانوی پاشیفت یا همان pashift از واژه پاشیده شدن بهترین و راستین ترین واژه برای تلاطم هست
Turmoil
حرکت امواج
آشوب دریا ؛ طغیان. تلاطم. انقلاب. طوفان و آشفتگی آن : مروارید نیکوتر شودبوقت بهار که دریا از آشوب آرام گیرد. ( نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی ) .
برای معصومه
بجای �تلاطم� می توان تب و تاب بکار برد؛ ولی در آن گزاره بگمانم آماج سخن، هماوندی ( رابطه / ارتباط ) باشد. از دید من، کم ترین نیازی به یافتن برابرِ واژه به واژه ی ( تحت اللفظی ) چنین واژه های ناخوشایندی در پارسی نیست. باید با بدیده گرفتن آرش و مانش همه ی گزاره، واژه ی پارسی درخور را یافت و بکار برد.
...
[مشاهده متن کامل]

تب و تاب
از دید من، کم و بیش هیچکدام از واژه های یاد شده در بالا به آرش باریک �تلاطم� نیستند. باریک ترین واژه برای آن در پارسی، �تب و تاب� است.
در روایات هیچگونه تلاطمی با نجاست ذاتی اهل کتاب ندارد. در اینجا معنی تلاطم یعنی چی؟
شورش، جنب و جوش، خروشیدن و. . .
خروشیدن
turbulance
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس