طوطیدن،
مانند طوطی گفته ها و رفتارهای دیگران را بازگو و تقلید کردن
الگویانه:تقلید
الگو برداری
پیگر. پیگرانه. پیگیرانه. پیگیریت. پی وارانه:تقلید.
پیروانه. پیروانگیمندانهوار:تقلید.
" پیدایش. پیایند . پیامند. پیاپی. پیپامندانگی ":تقلید.
" پی پوی. پی پویا. پی پایانه. پی پایانی. پیورز. پیورز. پیورزانه. پی ورزیگر. پیورزیگرا. پیورزیگایانگی ":تقلید
الگویش. الگومند. الگوورز. الگوور. الگویی. پیروانه. پیگیرانه. پیوارانه. پیدارانهدرپی. درپیه. پیه:تقلید.
والوچاندن ، خمانیدن
کپی برداری
طریق کسی برگرفتن ؛ بر راه او رفتن. روش او گزیدن :
دلم دل از هوس یار برنمی گیرد
طریق مردم هشیار برنمی گیرد.
سعدی.
ب زبان عامیانه ک تازگی خیلی رایج شده
میشه گف�اسکی رفتن ( تقلید کردن ) �
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)