assume (فعل)فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردنsimulate (فعل)وانمود کردن، تشبیه کردن، بخود بستن، تظاهر کردن، تقلید کردن، مانند بودن، شبیه سازی کردن، شباهت داشتن بهimitate (فعل)تقلید کردن، کپیه کردنmimic (فعل)تقلید کردن، مسخرگی کردنemulate (فعل)تقلید کردن، رقابت کردن با، برابری جستن با، هم چشمی کردن با، پهلو زدنpattern (فعل)تقلید کردن، همتا بودن، نقشه یا طرح ساختن، به عنوان الگو بکار بردن
کپی برداریطریق کسی برگرفتن ؛ بر راه او رفتن. روش او گزیدن :دلم دل از هوس یار برنمی گیردطریق مردم هشیار برنمی گیرد. سعدی.ب زبان عامیانه ک تازگی خیلی رایج شده میشه گف�اسکی رفتن ( تقلید کردن ) �+ عکس و لینک