تقلب

/taqallob/

    adulteration
    deception
    cheat
    deceit
    dishonesty
    fix
    fraud
    hocus-pocus
    indirection
    manipulation
    dishonedty
    skulduggery

فارسی به انگلیسی

تقلب امیز
fraudulent, dishonest

تقلب در امتحان
crib

تقلب کردن
bilk, crib, deceive, fudge, rook, to cheat, to use trickery

تقلب کردن در مسابقه
fix

مترادف ها

malversation (اسم)
اختلاس، خیانت در امانت، تقلب، دغل بازی

slur (اسم)
تهمت، اشاره، نشان، لکه بدنامی، پیوند، تقلب، لکه ننگ، خط اتحاد

fakery (اسم)
تظاهر، وانمود، تقلب

deception (اسم)
فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب

fraud (اسم)
فریب، غبن، حیله، شیادی، تقلب، کلاه برداری، شیاد، گوش بر

swindle (اسم)
فریب، تقلب، کلاه برداری

skullduggery (اسم)
تقلب، رفتار زیر جلکی

skulduggery (اسم)
تقلب، رفتار زیر جلکی و خائنانه

پیشنهاد کاربران

بالای لب
در جدول کلمات جاعل هم میشود گفت
ما واژه عربی چندانی نداریم ، عرب ها در زمان حجاج بن یوسف به زبان نیاز داشتند و در این زمان بودکه واژه های زیادی از زبان های دیگر گرفتند و البته پیش از آن هم واژه های بسیاری گرفته بودند ، حتا واژه الله
...
[مشاهده متن کامل]
واژه ای سریانی است ، این واژه با انقلاب و منقلب و . . . همخانواده است که میتواند ریشه ایرانی یا سریانی و عبری داشته باشد نه عربی ، به همان دلیلی که نوشته شد .

واژه تقلب کاملا پارسی است چون در عربی می تقلب ودر ترکی هم نیست درنتیجه این واژه یعنی تقلب صد درصد پارسی است.
لری گویش کهگیلویه و بویراحمدی
ناچ nach تقلب.
فند fand تقلب. فریب
فندینfandin فریبکار.
ناچکال nachkal متقلب. فریبکار. دغل
گوبازgow baz فریبکار. متقلب
کلاهبرداری، گوشبُری، دغل بازی
۱. منقلب شدن، دگرگونی
۲. کلک، جرزنی
در عربی یعنی روی گردانیدن از چیزی.
منبع : آیه 144 سوره بقره. ترجمه جلال الدین فارسی
ناراستی
نمونه:
هنگامی که گروهی از بازرگانان ایرانی به چین می آیند و خودشان فرآوری کالاهای ناراست ( تقلبی ) * را به کارخانه ها سپارش می دهند، گناه ما چیست؟
بجای واژه ی از ریشه عربی �تقلب� می توان از واژه ی �ناراستی� سود برد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_937. html
کاربرد آمیخته واژه ی ناراستی بجای �تقلب� باریک تر از کاربرد آمیخته واژه ی نادرستی است؛ نمونه:
این روش نادرستی است که پیچ را می بندی؛ باید بسوی دیگر بچرخانی. ( در اینجا و بسیاری نمونه های همانند دیگر، �نادرستی� به آرش �تقلب� نیست؛ با این همه می توان آن را در برخی باره ها با چشم پوشی درخور بکار برد. )

تقلب یعنی سرپیچی آگاهانه از قوانین. این نکته مهمی است که معنای رایج تقلب را به تخلف نزدیک میکند و از اغفال و فریب که ناآگاهی رادر خود دارد متمایز میگرداند. پس تقلب و تخلف ازین حیث که آگاهانه اند از اغفال
...
[مشاهده متن کامل]
و فریب خوردن متمایزاست، هرچندکه درهمگی هدف مشخص است اما شخص متقلب یامتخلف به تخلف خود آگاه است ، اما در فریب خوردن و اغوا شدن رازی نهفته است وآن این است که همه تصور میکنند راهی را که انتخاب نموده اند و تصمیمی را که اتخاذنموده اند درست است و نتایجی که حق دیگر ان را پایمال نماید به همراه ندارد. پس تقلب را میتوان فرایندی دانست که هیچ رازی درآن مخفی و دوراز نظر نیست. تقلب به همین مشخصات است که بیش از چند نفر بطورهمزمان در ان دخالت ندارند اما اغوا چون انحرافی است حاصل بی خبری، پس معمولا انقدر گسترده و بسیط است که اکثرا جوامع و نظام های رسمی و قانونی نیز از ان در امان نمیباشند.

پایان شب سیه سپید است
گر تقلب نکنی برگه سفید است

دانش آموزی سر آزمون "چل" کرد
چل یعنی تقلب

واژه موچ به معنای فریب کلک نیرنگ که در عبارت �موچتو گرفتم� به معنای �فریبکاری تو را دانستم� �کلک ات را خواندم� �نیرنگ ات را دریافتم� به کار رفته در سنسکریت به شکلमुच् muc و به معنای cheat آمده است. واژه
...
[مشاهده متن کامل]
چل cal در ترکیب چلکار نیز به معنای تقلب است که در سنسکریت به شکل chalin छलिन् و به معنای تقلب cheat آمده است.

نارو
نهان نیرنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس