تقدم

/taqaddom/

    lead
    precession
    primacy
    priority
    superiority
    precedence
    antecedence

فارسی به انگلیسی

تقدم داشتن
supersede

تقدم داشتن بر
anticipate

تقدم و تاخر رویدادها
chronology

مترادف ها

lead (اسم)
راهنمایی، سبقت، رهبری، تقدم، سر پوش، مدرک، هدایت، راه آب، سرب، شاقول گلوله، پیش افت

precession (اسم)
پیش روی، سبقت، تقدم، انحراف مسیر، تغییر جهت محور جسم گردند

antecedence (اسم)
پیش روی، سبقت، تقدم، پیشی

precedence (اسم)
سبقت، برتری، تقدم، پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم

preference (اسم)
ترفیع، مزیت، برتری، تقدم، رجحان، ترجیح، اولویت، صلیقه

priority (اسم)
برتری، تقدم، پیشی، تفاضل، اولویت، حق تقدم

primacy (اسم)
برتری، تقدم

pre-emimence (اسم)
تفوق، تقدم

پیشنهاد کاربران

بپرس