تقبل کردن


    assume
    engage
    shoulder
    tempt
    undertake
    to accept
    to undertake

فارسی به انگلیسی

تقبل کردن امور خیریه
subscribe

مترادف ها

assume (فعل)
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن

undertake (فعل)
عهده دار شدن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، قول دادن، متعهد شدن، تعهد کردن، متقبل شدن

subscribe (فعل)
تصدیق کردن، تصویب کردن، تقبل کردن، صحه گذاردن، ابونه شدن

پیشنهاد کاربران

آیا معنی پرداخت کردن هم میده؟
عهده دار شدن
undertake
پذیرفتن
قبول کردن

بپرس