تفکیک

/tafkik/

    dissociation
    divorce
    parting
    separation
    analysis
    breakdown

فارسی به انگلیسی

تفکیک پذیر
separable

تفکیک زدائی
desegregation

تفکیک زدایی کردن
desegregate

تفکیک شده
partitioned

تفکیک ناپذیر
inextricably, inherent, inextricable

تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregate

تفکیک کردن
dissociate, partition, segregate, separate, sort

مترادف ها

detachment (اسم)
کناره گیری، قسمت، دسته، تفکیک، جدا سازی

disconnection (اسم)
قطع، تفکیک، گسیختگی، گسستگی، عدم ربط، نداشتن رابطه

separation (اسم)
جدایی، تفکیک، فراق، انفصال، دوری، مفارقت

segregation (اسم)
جدایی، تفکیک، افتراق، تبعیض نژادی

dissociation (اسم)
جدایی، تجزیه، تفکیک، گسستگی، افتراق

breakdown (اسم)
تفکیک، سقوط ناگهانی، از کار افتادگی

differentiation (اسم)
تفکیک، مشتق گیری، فرق گذاری، فرق گذاشتن، تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر

breaking (اسم)
تفکیک، فتق

separatism (اسم)
کناره گیری، تفکیک، جدا سازی، تجزیه طلبی، جدا گرایی

disjunction (اسم)
جدایی، تفکیک، انفصال

severance (اسم)
جدایی، قطع، تجزیه، تفکیک، جدا سازی، مجزایی

پیشنهاد کاربران

Parting
separation
به تفکیک=جداگانه
برابر پارسی : جدایِش

بپرس