تفویض

/tafviz/

    devolution
    resignation
    cession
    handing over
    abdication
    submission

فارسی به انگلیسی

تفویض اختیار
delegation

تفویض کردن
assign, resign

تفویض کردن مسئولیت و مالکیت
devolve

مترادف ها

submission (اسم)
واگذاری، سرافکندگی، تابع، انقیاد، تسلیم، تفویض، اطاعت، فرمان برداری، اظهار اطاعت

resignation (اسم)
واگذاری، سرافکندگی، استعفا، کناره گیری، تسلیم، تفویض

conferment (اسم)
اعطاء، تفویض

delivery (اسم)
رهایی، تسلیم، تفویض، تحویل

investiture (اسم)
تفویض، سرمایه گذاری، اعطای نشان

پیشنهاد کاربران

تَفویض:
تفویض از فَوض یعنی هر آنچه به انسان مؤمن، از سوی انسانِ غیر مؤمن و شرور می رسد را به خدا واگذار کند و در مورد آن کاری هم نکند، چون علی القاعده کاری هم نمی تواند بکند.
وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی الله، تفویض امر به خدا، در زمان گرفتاری انسان مؤمن در دست غیر مؤمن و سپردن گناه و مکر غیر مؤمن که چون سایه دنبال اوست، می باشد و نتیجه آن، امری تک وجهی و از سوی خدا تضمین شده است. تفویض صرفاً واگذاری امری به خدا در امور اعتقادی و اخروی است.
...
[مشاهده متن کامل]

انتقال پست، واگذاری/واگذاشتن چیزی مانند سِمَت.
املای نامرسوم تفویذ.
لغت تفویض به معنای واگذاری است و زمانی که از تفویض اختیار صحبت می کنیم منظورمان این است که یک فرد، اختیار در یک اقدام یا یک تصمیم گیری را به فرد دیگری واگذار کند.
واگذار کردن کاری به دیگران. وبه دیگران اختیار دادن
تفویض tafviz
تسلیم کردن یا واگذار کردن کاری به دیگری
در متون فقه
vest somebody with something
vest something in somebody
بازگذاشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) سپردن. تفویض کردن. ( ناظم الاطباء ) . تفویض. ( صراح اللغه ) . مفوض کردن :
بلبلا مژده ٔ بهار بیار
خبر بد به بوم بازگذار.
سعدی ( گلستان ) .
کار خود گر بخدا بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی.
حافظ.
واگذاری، سپردن، واگذار کردن

بپرس