تفنگ

/tofang/

    gun
    rifle
    blunderbuss

فارسی به انگلیسی

تفنگ بادی
air gun, air rifle, popgun

تفنگ برنو
bruno gun, bren gun

تفنگ بی خان
smoothbore(d gun)

تفنگ چخماقی
flintgun, flintlock

تفنگ چی
rifleman, watchman, fusileer, fusilier, watchmen

تفنگ خزانه دار
magazine-rifle

تفنگ دولول
two-barrelled gun

تفنگ ساچمه
shotgun

تفنگ ساچمه ای
fowling piece, shotgun

تفنگ ساز
gunsmith

تفنگ سازی
gunsmithing, gunsmithery

تفنگ سرپر
muzzle-loader

تفنگ سواره نظام
dragon

تفنگ سوزنی
needle-gun

تفنگ شکاری
fowling piece

تفنگ شکاری بی خان
shotgun

تفنگ فتیله ای
matchlock, musket

تفنگ لوله کوتاه
carbine, sawed-off shotgun, sawn-off shotgun

تفنگ وینچستر
winchester (rif

تفنگ کم برد
carbine

مترادف ها

musketry (اسم)
تیر اندازی، تفنگ، تفنگ ها

gun (اسم)
توپ، تفنگ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان

rifle (اسم)
تفنگ، عده تفنگدار

پیشنهاد کاربران

قبل از اختراع تفنگ باروتی تفنگ وجود داشت و بادی بود توفولاتماق یعنی تف کردن وقتی انسان متوجه قدرت باد دهان شد با شاخه نی اولین تفنگ را ساخت و در شکار استفاده کرد با ساختن سوزن سمی کردن آن داخل نی میگذاشت
...
[مشاهده متن کامل]
وانتهای سوزن رابا پرمی بست تا مستقیم برود هر چه نی درازتر باد دهن قوی تر پرتاب بیشتر نام این ابزار توف انگ بود با یه توف کردن یعنی هوای داخل دهان را یکجا خالی کردن در نی کار می کرد و ابزار شکار تورکان بود دهان در تورکی انگ نامیده میشه همین ایده به ذهن تورکان عثمانی ختور کرد واز گاز باروت به جای باد دهن استفاده کردن ودر جنگ جزیره رودوس از آن استفاده کردن بعدها این اسلحه را آنقدر کوچک ساختن که دسته چوبی یا قونداق آن آنقدر گرد بود شبیه تاپان یا همون دابان یا پاشنه پا بود که تورکان آن را تاپانچا یعنی مانند تاپان نامیدن و چون رسم فارس بر این است که الف کلمات تورکی را خم کند و به ه ختم کند آن را تپانچه ثبت کردن مانند یونجا که شد یونجه یا قابلاما شد قابلمه یا دولما شد دولمه و آینا شد آینه ووووووووووو دل هر کلمه را بشکافی تورک در میان بینی

دیوان الغات ترکی ۸۰۰ سال پیش تحریر شده و مشابه هر فرهنگ لغت دیگری باید به زبان مقصد که اینجا عربی است نوشته شود وگرنه کسی که ترکی بلده نیازی به فرهنگ لغت ترکی ندارد. قدیمی ترین فرهنگ لغات جهان هست و برای
...
[مشاهده متن کامل]
حکام عربی تحت حاکمیت عثمانی نوشته شده، کلمه توپ و تفنگ هم ترکی هست همچنین توپ فوتبال و چون عثمانی سازنده این سلاح بود بدین نام نامگذاری شد و فقط بعد از مدت مدیدی توپ های کوچک بع دست صفوی رسید که قمپز توپ معروف عثمانی که ضرب المثل شده به علت عدم اطلاع ایرانی ها از وجود وسیله ای بنام توپ معروف شد.

خمپاره ازنامش پیداست که یک سلاح آتشین پارسی می باشد واز قرن هشتم عملا وارد جنگهاشد و در اوایل عهد صفوی باضرب فنر ارتجاعی و چکشی بر چاشنی منفجرمیشد که اروپاییها آنرا توسعه دادند ولی نام خم پاره از آن جهت
...
[مشاهده متن کامل]
است که قبلا با گل سفالگری خمی محکم میساختندو داخلش را پر از باروت و مهره های فلزی و یاسربی میکردند و یک سوراخ کوچک برای نخ فتیله پنبه ای تعبیه میکردندو خشت در خم که مخصوص خم پخته شده بود با کچ محکم میبستند و فتیله را آتش می زدند و آنرا با منجنیق ویا ازروی مناره هاو بربرج و با رو ها که در هنگام جنگ اگر فرصت داشتند یک منجنیق در بالا برج نصب میکردند و آنرا با منجنیق شلیک میکردند اگر وقت نبود با دست پرتاب میکردند وتا آتش فتیلهبه باروت میرسید مانند نارنجک ولی خیلی بزرگتر و پر حجم و کشنده تر منفجر میشد

تفنگ= توفنگ
توفنگ= داخلش مانند فنگ خون خوار است، این واژه پارسی است در عهد صفوی سلاح انفرادی آتشین ساخته شد والی خمپاره از اواخرقرن هشتم هجری برای انفجار برج و بارو رایج بودو نام خمپاره از آن زمان رایج شد چون یک کوزه و یاخم قطور و محکمی را پر از مهره ای آهنین و یا سربی میکردند و از بالای مناره داخل سپاه دشمن می انداختند و مناره های متعددی درمرز ها و قلعه های دولت سربداران ساختند و این فرمول را عمدا تاریخ نگاران بیهقی افشا نکردندو از مناره ها هم با آتش پیاممخابره میکردند و هم خم پاره هنگام محاصره پرت میکردندبه همان سبب تا هرجا قلمرو سربدران بود مناره ها مثل هم ساخته شده که در خراسان به آن میل میگویند میل خسرودگرد میل علی آباد کاشمر که به همان قدمت نام ترشیز را کاشمر نمودند میل فراگرد مشهد و فریمان که آنهم نامش فرهادگرد. مثل خسروگرد است ومیل کرات تایباد یا باخرز و میل های افغانستان که تا کابل مشاهده میشود لذا تفنگهای فتیله ای راخودآهنگران ایرانی میساختند ولی نشانه گیری دقیقی نداشت و گاهی براثر باروت زیاد منفجر میشد چون در انتهای تفنگ یک سوراخ کوچک بود و یک ماشه گنجشک مانند در بغل تفنگ بودولی نوک ماشه که فتیله پنبه ای مانند اخگر زغال بود با نوک انگشت آن را روی سوراخ پر زباروت میگذاشتند بعد در عهد قاجار اروپا تفنگ سوزنی با چاشنی و با یک فنر ارتجاعی ساخت
...
[مشاهده متن کامل]

تف انگ
توپ انگ
از مصدر توپلاماک
توپ : تجمیع شده ، گرد شده ، بر هم آمده
توپلانتی : جلسه ، جمع شدن
آتار توپار : جمع کردن و پریدن . . با عجله
انگ پسوند تورکی
تفنگ فشنگ
جناب وهسودان مرزبان
بسیار عالی بود بزرگوار. لذت بردم از ایناطلاعاتی که ارائه دادین.
کاملا با شما موافقم
دو یاد اوری
دیوان لغت ترک نخستین کتاب ترکی به زبان عربی است دیده اید در جهان چنین چیزی را ؟
کسی نخستین کتابش به زبان دگری باشد ؟
دیوان لغت ترک را از روی لغت فرس اسدی طوسی در سده نوزده بدست پانترکان به عربی نوشته شد ( چون نمیدانستند سده پنج هجری ترکی چگونه بوده ) و ان را از زبان محمودنامی که فرزند بزرگان ترک بوده و نوشته اش را در هشتادسالگی به نام خلیفه ( نیست در جهان بغدادی ) است رواج دادند و چون این نخستین کلاه برداری پانترکان بود کسی به ان بدگمان نشد گرچه دانشمندان بزرگی گفتند نقشه هایش را از روی نقشه های ایرانی کشیده و سپس پیدا شد خلیفه ای که میگوید در جهان نبوده هیچگاه و تاریخهایی نیز که یاد میکند هیچ یک جور در نمی اید - روسیه که نیمی از مردمش بازماندگان مغولند و پیوسته دشمنی با ایران داشته اند این کتاب را در بوق و کرنا کرد - گمان کنید این کتاب دست ساز پانترک نبود و دستنویس ان بود و اردوغانین از ان یک پرستشگاه درست نمی کردند و روزی پنج بار به سویش نماز نمیخواندند ؟
...
[مشاهده متن کامل]

درباره واژه تفنگ باید بدانیم که به این واژه نخست تفگ میگفتند
همچنان که به فشنگ هم فشگ میگفتند
و چون مایه پرتاب تیر در لوله از تف ( به هردو چم تف کردن و تف که اتش باروت است ) انرا تفگ گفته اند و این در سروده انوری
جان خصم از تیر سیمرغ افکنت بر شاخ عمر
بادلرزان در برش چون جان گنجشک از تفک.
انوری

جنگ
واژگانِ ( توپ، تپه، تُفنگ ( توپَک ) ، تپیدن ( تپش ) ، تپاندن، چپاندن، تپانچه ) واژگانی پارسی هستند:
1 - در زبانِ اوستایی واژه یِ ( - tav تو - ) به چمِ ( توانایی، نیرو، زور ) ، ( tavah توه ) به چمِ ( نیرو، توان، قدرت، زور ) و واژه یِ ( tavisi تویشی ) نیز به چمِ ( نیرومندی، زورمندی، توان ) بوده است و واژگانِ ( تپیدن، تپاندن، چپاندن، توانستن ) با این واژگان همریشه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - کارواژه یِ ( stopfen ) در زبانِ آلمانی و واژه یِ ( stuff ) در زبان انگلیسی به چمِ ( چپاندن، تپاندن ) با واژگانِ یادشده در بند 1 همریشه هستند. در زبانِ لاتین نیز واژه یِ ( toveo - ere ) به چمِ ( چپاندن، تپاندن، پُر کردن ) می باشد.
3 - واژگانِ ( تپانچه ( تپان/چه ) و تُفنگ ( توپَک ) با واژگانِ بندِ 1و 2 همریشه هستند.
4. 1 در زبانِ صربی واژه یِ ( tov ) به چمِ ( فربهی، چاقی ) می باشد و همریشه با واژگانِ ( توپ، تپه ) .
4. 2 واژگانِ ( توپ، تپه ) در زبانِ پارسی بنابر اُستنشِ ( bh - ) در نبیگِ ( پُکُرنی ) با واژه یِ ( tuber - eris ) در زبانِ لاتین به چمِ ( گوژ، قوز، کوهان hunch ) ، ( ورم، آماس، خیز swelling ) ، ( برآمدگی knag ) همریشه اند.
4. 3 واژه یِ ( tuaimm ) در ایرلندیِ کهن به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) و ( tum ) به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) در ایرلندیِ میانه و ولزی بوده اند که به روشنی با واژه یِ ( تپه، توپ ) همریشه هستند.
4. 4 واژگانِ ( tumefaction ) به چمِ ( ورم، آماس، بادکردگی ) و واژه یِ ( tube ) در زبانِ انگلیسی بهمچنین با واژگانِ ( توپ، تپه ) همریشه هستند.
4. 5 آزندِ فرآراسته یِ ( شرح کاملِ ) این واژگان به همراهِ زبانهایِ هندواورپاییِ دیگر در پَسگشتِ زیر از پُکُرنی ( pokorny ) پیش آورده شده اند.
5. چنانچه این واژگان در زبانهایِ مغولی و اورخونی بکار می روند، نشان از این دارد که این واژگان از زبانهای ایرانی به این زبانها زِبَررفته اند ( منتقل شده اند ) .
پَسگشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 642 و 643 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
2 - رویه هایِ 3127 و 3128 از نبیگِ ( فرهنگنامه ریشه شناختیِ هندواروپایی ) نوشته یِ ( جولیوس پُکُرنی Julius Pokorny ) به همراه فرتورِ زیر:

تفنگتفنگ
ترکی منبع : Doerfer, Gerhard ( 1965 ) T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen [Turkic and Mongolian Elements in New Persian] ( Akademie der Wissenschaften und der Literatur: Ver�ffentlichungen der Orientalischen Kommission; 19 ) ‎[1] ( in German ) , volume II, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag, page 447
...
[مشاهده متن کامل]

K�l�kian, Diran ( 1911 ) , “تفنک”, in Dictionnaire turc - fran�ais, Constantinople: Mihran, page 387
Meninski, Franciszek � Mesgnien ( 1680 ) , “تفنک”, in Thesaurus linguarum orientalium, Turcicae, Arabicae, Persicae, praecipuas earum opes � Turcis peculiariter usurpatas continens, nimirum Lexicon Turkico - Arabico - Persicum, Vienna, columns 1296–1298
Redhouse, James W. ( 1890 ) , “تفنک”, in A Turkish and English Lexicon, Constantinople: A. H. Boyajian, page 573

منابع• https://en.wiktionary.org/wiki/تفنك#Ottoman_Turkish
واژه پارسی ( تُف، توف، تفو ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی:SPAMA
پهلوی: ( توف، توفک ) TUF، TUFEk
اوستی: TU
سانسکریت:SHTIV، SHTIVAIT، TUHIVATI
پشتو:TU، TUK، TUKAL
ارمنی:TUK، TKANEM
و. . .
اصلا در قدیم برای ایجاد صورت مصدری در فارسی از "یدن" استفاده نمی شده و این سبک در فارسی نوظهور است در قدیم با اضافه کردن " ت" به ریشه مضارع ریشه ماضی ساخته می شده مانند "رَو" بن مضارع که بن ماضی آن " رَوت" یا همان " رَفت" می شده و ما در متون قدیم شکلی به صورت " رَویدن" نداشتیم و این شکل از صورت مصدری در فارسی جدیدا رایج شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

و اگر قرار می بوده که در فارسی قدیم فعلی از " توف" بوده باشد باید به شکل " توفتن" یا " تفتن" می بوده که ما هیچ نمونه از کاربرد چنین شکلی را در فارسی نمی بینیم .

کارواژه ( توفیدن ) در شاهنامه ی فردوسی بکار رفته است :
از آواز گردان بتوفید کوه
زمین آمد از نعل اسبان ستوه
پس آیا این کارواژه به تازگی در زبان پارسی پدید آمده است؟ خیر.
جعلی، هویت پوشالی پانمغولیسم و ریشه یابی های دوزاری است از آتماق به توپورمک، از توپورمک به پرتو، از پرتو به پرتوی پرتغال، از پرتوی پرتغال به تفنگ، چون پرتغالی ها در هنگام حمله تفنگ داشتند. خخخ. پروردگارا اینها دیگه کی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه توف در زبان پارسی میانه بکار می رفته است ، خاستگاه این واژه هر آنچه باشد، از زبانهای هندواروپایی است. چنانکه واژگان توفان، توفنده، توپ و . . . نیز با آن همخانواده هستند و همچنین Typhon ( تایفون ) در یونان باستان.
پسوند ( انگ ) پسوند نامساز در زبان ایرانی بوده بمانند پَشنگ، کلنگ، هوشنگ، آهنگ، آونگ، شلنگ و. . . و در زبان آلمانی با پسوند نامساز ( ung ) .

پرفسور دکتر ارش محمدی،
حتما اسم ارش هم ترکیست، با استدلالهای کمدی شما، ریشه تمام واژگان جهان ترکیست و تمام زبانها ریشه در ترکی دارند البته بهتر است بگوییم که ریشه در پانترکیسم دارند. . .
جنابها واژه تفنگ هر کجایی میخواد باشه فقط تموم کنید این دعواهایی که سرش معلوم نیست به کجا میرسه باید تموم بشه .
با سپاس.
تفنگ ، سلاحی آتشین برای جنگ و شکار. ابتدایی ترین شکل آن تُفَک / پُفَک نام داشت که چوبی میان تهی و به بلندی نیزه بود و شکارچی با نهادن گلوله های کوچک گِلی در داخل آن و دمیدن در آن پرندگان را شکار می کرد
...
[مشاهده متن کامل]
( دهخدا، ذیل �تفک � و �پفک � ) . به نوشته دورفر ( ج 2، ص 447 ) ، واژه تفک ، نام آوا ( اسم صوت ) و متشکل از تُفْ ( صدای بیرون آمدن هوا از دهان و دمیدن با فشار ) و �ـَ ک � است . به نوشته کسروی ( ص 434، 436 ) یکی از کاربردهای �ک � یا �ه �هایی که به آخر نامهای فارسی می پیوندد، پدیدآوردن اسم از صداست و در بسیاری از واژه های فارسی ، پیش از حرف �ب � یا �گ � یا �ک �، �ن � افزوده می شود، مانند تفک که به تفنگ تبدیل شده است . کاشغری در قرن پنجم ، تُووِک را، که به احتمال زیاد شکل دیگری از تفک است ، واژه ای چِگِلی و ابزاری برای شکار پرندگان دانسته که از پوست شاخه بید یا هر شاخه تَرِ دیگر یا از نی ساخته می شده است�ج 1، ص 325 ) . انوری ( متوفی 585 یا 587 ) نیز به شکار گنجشک با پفک اشاره کرده است ( ج 1، ص 278 ) . همچنین بر روی دو ابریق به جا مانده از سده هفتم ، نقش مردی به چشم می خورد که تفنگی در دست دارد و در حال شکار پرندگان است ( ذکاء، 1346 ش ، ص 287ـ 288 ) . تفک در مصر نیز کاربرد داشته و قلقشندی ( متوفی 821 ) آن را با عبارت �کثیرة الاصابة � وصف کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 388 ) . با ورود سلاحهای آتشین به ایران ( رجوع کنید به ادامه مقاله ) ، سلاحی که به این ابزار شبیه بود، به نام تفک یا تفنگ مشهور شد. در آذربایجان هنوز هم واژه تفک ( = توفک ) به کار می رود. در گویش بلوچی تفک را توپک ( با واو مجهول ) تلفظ می کنند ( ذکاء، 1350 ش ، ص 386؛ کسروی ، ص 435 ) . عربها این واژه را از فارسی گرفته اند و به صورت تُفْکَه ( جمعِ آن تُفَک ) و تفق ( جمع آن تُفَکات و تَفافِق ) به کار می برند�

گل به تورکی میشه چیچک.
گولماخ به ترکی میشه قیرجانماخ و هیریلداماخ
چرا الکی در تلاشید واژگان فارسی رو تورکی کنید، ؟؟شما برای واژه ی آب معادل ترکی ندارید اول این واژه ی چینی رو حذف کنید سپس بیاید چرت بنویسید.
...
[مشاهده متن کامل]

این زبان ۷۰۰ساله ی ترکی به حذف واژگان فارسی، عربی و چینی از بین میره.
گل هم از فارسی اوستایی تا الان در زبان فارسی بوده، هیچ سند باستانی وجود نداره که بگه گل تورکیه.

بهتره در مورد چیزی که نمی دونید خاموش باشید. پسوند "انگ" از کهن ترین پسوندهای فارسی است. "توف" هم کاملا فارسی است و بارها در شاهنامه بارها آمده است. ترکی هم اگر این واژه رو دارد باید از فارسی خوارزمی گرفته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

توفیدن. [ دَ ] ( مص ) صدا و ندا و فریاد و آواز و شور و غوغا کردن باشد و به معنی غریدن و غرنبیدن و عربده کردن هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ) . خواندن کسی را برای یاری و به آواز بلند فریاد کردن و غریدن و غرنبیدن و هنگامه و شور و غوغا برپا کردن. ( ناظم الاطباء ) . غرنبیدن. ( شرفنامه ٔ منیری ) . صدا و ندا باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) . از �توف � �یدن � ( پسوند مصدری ) . ( حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
جهان پر شد از ناله ٔ کرنای
ز�توفیدن�کوس و زخم درای.
شاهنامه ( از شرفنامه ٔ منیری ) .
ز�توفیدن�بوق و از بانگ تیز
همه بیشه بد چون خزان برگ ریز.
اسدی ( گرشاسب نامه ) .
|| به معنی جنبش و برهم خوردگی خلایق و وحوش نیز گفته اند و آن را به عربی هزاهز خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ) . جنبش و برهم خوردگی بود. ( فرهنگ جهانگیری ) :
از آواز گردان بتوفید کوه
زمین آمد از نعل اسبان ستوه.
فردوسی.
یکی باد برخاست بس هولناک
دل جنگیان گشت از آن پر ز باک
بتوفید کوه و بدرید دشت
خروشش همی از هوا برگذشت.
فردوسی.
بجنبید دشت و بتوفید کوه
ز بانگ سواران هر دو گروه.
فردوسی.
مغزمان روزه بتوفید و تبه کرد و بسوخت
باد این عید گرامی به سماع و به شراب.
فرخی.
بفرمود تا هر بوق و کوس ودهل که داشتند و صنج و درای و اسفیدمهره، یکبار بزدند چنانکه از آن آواز، عالم بتوفید. ( اسکندرنامه ٔ قدیم، نسخه ٔ سعید نفیسی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . از آواز بوق و کوس عالم بتوفید. ( اسکندرنامه ٔ قدیم، ایضاً ) .
عجب نیست از سوز من گر به باغ
بتوفد درخت و بسوزد گیاغ.
بهرامی غزنوی

پاسخ به رضا
شما ها نخست برابر ترکی فرهنگ را بیابید پس از آن دهان بازکرده و درباره پادشاهان گذشته ایران زمین درافشانی کنید
زمانی که آن دو بزرگوار پادشاه جهان بودند چیزی به نام ترک پدید نیامده بود.
#بی_فرهنگ
در پاسخ طبیبی
تفنگ و سلاح باهم فرق دارن و تفنگ به انگلیسی می شود : Rifle
و معادل سلاح در ترکی آذربایجانی یاراق یا yaraq است که به معنای شکافنده است و در فارسی نیز به صورت یراق وارد شده که متفاوت است.
اگر کسی منبع معتبر تری دارد ارائه کند.
چرا نمی خواهید قبول کنید که ترکی هست این همه که شواهد هست مهم ترینش کتاب دیوان لغات کاشغریه و باز هم تکرار می کنم که می تونید جهت اطمینان به این آدرس برین:
https://en. m. wiktionary. org/wiki/تفنگ
...
[مشاهده متن کامل]

این هم توضیحاتی که مفصل به زبان انگلیسی در آنجا داده شده:
Borrowed most likely from Chagatai or Khorezmian Turkic and borrowed at least semantically also from Ottoman Turkish تفنک‎ ( t�fenk ) , cognate to Karakhanid [script needed] ( t�wek ) in the Dīwān Luḡāt at - Turk meaning a blowpipe propelling pebbles to kill birds, so called by onomatopoeia mimicking the sound made when it is puffed: T�f! See Azerbaijani t�fəng for cognates. The terminus ante quem the t�fenk in the meaning of a matchlock - gun has resounded in Persian lands is the end of the Battle of �aldıran where the Safavids incurred resounding defeat because of the Ottoman perusal of – then expensive – firearms to devastate the Persians as resolutely as never before because of the new Shia threat.

واژته "تفنگ" یک واژه پارسی است و دگرگون شده ی "توپنگ" می باشد.
توپنگ = توپ انگ
توپ بنواژه ای از کارواژه "توپیدن" است و این بنواژه در واژه "توپان ( توفان ) " نیز دیده می شود.
پسند "انگ" هم یک پسوند فاعلی پارسی است ، که در واژگان پارسی سرهنگ، آهنگ، ارژنگ، و . . . به پشم می خورد.
واژه تفنگ یک واژه پارسی است که از دو بخش توف یا ( تُف ) و اَنگ ساخته شده است.
بخش توف در زبان پهلوی ( پارسی سره ) و واژگان هم وزن با آن :
توف= tuf ـ 1ـ لایه 2ـ تف، آب دهان
توک= tuk تا، لا، لایه
...
[مشاهده متن کامل]

توپ= tup تا، لایه، طاقه، توپ پارچه
توپا= topa جامه، رخت، لباس
بخش اَنگ: اَنگ یا هنگ بخش پسینی که از اوستایی به پهلوی راه پیدا کرده است همچون: haošyangha – هئوشینگه ( یکی از پادشاهان پیشدادی که در اوستایی به همین شکل نوشته می شده است ) و در زبان پهلوی میانه به شکل hōšang - هوشنگ در آمده است و همچنین در واژگان دیگری همچون اَپی هَنگیْه= ( api hangih = بی هدفی ) ، بُرزوانگ ( بانگ ) ، فرهنگ، خدنگ، آهنگ، سرهنگ، ارژنگ، کُلنگ و . . . بکار رفته است.
( هنگ یا اَنگ با کارواژه {هنجیدن} از یک خانواده هستند. )

البته ناگفته نماند که انگ پسوند دارندگی و همراهی هستش در اوستا و فارسی
مانند هوشنگ:هوش انگ به مانای هوشدار
ارژنگ:ارژ، ارج به مانای دارای ارج
پلنگ:پَل به مانای پا و پنجه که پل انگ دارای پنجه
و البته اگر از ویکی واژه بازدید کنید اطلاعاتی بهتر از ریشه شناسی پلنگ نصیبتان میشود
...
[مشاهده متن کامل]

قشنگ ( خشنگ ) خش به مانای خوب خش انگ دارای خوبی و زیبایی که هنوز هم خش در زبان گویش ها ایرانی زنده است
البته خرچنگ واژه ای مرکب است که از خر ( بزرگ ) چنگ به مانای قلاب
آهنگ که آه ( صدا و ناله ) انگ میشود دارای صدا
الته خدنگ و خلنگ واژه ای ساده هستن

البته ویکی واژه ریشه توفیدن را نامعلوم اعلام کرده ولی من بارها این کارواژه را در شعر های فردوسی دیدم با تشکر که دیدگاه من رو بازخورد کردین🌹🌹
در پاسخ با آقای کاف
البته سخن شما گرامی اما درباره ی فشنگ و تفنگ
می توان اینگونه گفت تفنگ از مصدر توفیدن که در توفان نیز دیده می شود و ویکی واژه ریشه یکم آن را پارسی و ریشه دوم آن را آذری یاد کرده و درباره فشنگ هم از مصدر افشاندن البته ناگفته نماند در فرهنگ معین معرب یاد شده و در ویکی واژه هم ریشه یکم آن پهلوی یاد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

هر واژه ای که آخرش انگ داشته باشه ترکی هستش!!!!!به راحتی میشه این سخن تون رو رد کرد یکی از پروهان ها برای رد این سخن این هستش که در دبیره ی اوستا حرفی برای آوای انگ و نگ وجود دارد که براحتی میتوان گفت همه واژه هایی که در بالا بیان کردید فارسی هستند
گان
لطفا اطلاعات غلط به خورد هموطنان ندهیم. اینکه twang چه معنایی داره، توجیه نمی کنه که تفنگ رو از توئِنگ گرفته باشن،
این مطلب با یه جستجوی ساده توی اینترنت به دست میاد:
در گذشته های بسیار دور برای شکار حیوانات بر بالای درختی می رفتند در حالی که یک نی دارای شیء زهرآلودی در دهان داشتند . با آمدن شکار در آن نی فوت می کردند ( تف می کردند ) و به آن تفک می گفتند و آن شیء با صدای فِش مانندی خارج می شد و به آن فشک می گفتند .
...
[مشاهده متن کامل]

حرف نون برای آسانی تلفظ بین دو جزء کلمه آمده است . همانند شَپَت در عبری و سَبت در عربی و شاپات در ارمنی که در فارسی شنبه شده یعنی یک نون گرفته است .
و مانند إسألوا ی در عربی که می شود اسألونی یعنی از من بپرسید و مانندtobaco در انگلیسی که در فارسی تنباکو شده و مانند سَگسَر یعنی جایی که تخته سنگی همچون سر سگ دارد و به سنگسر تبدیل شده است .

آقا یا خانوم جدیری، لطفا بی مدرک حرف نزنید
همه ی عالم و آدم می دونن که قرار گرفتن دوتا ساکن تو صامت ها خصلت زبون شیرین پارسیه.
تمام اون واژه هایی که مثال زدی پارسی هستن.
شاید هم میخواستی ما رو امتحان کنی، درنتیجه چون ممکنه هموطنان به اشتباه بیفتن، مجبور شدم جواب بدم.
تفنگ=انواع واقسام سلاحهای پرتابگر چه آتشین چه ارتجاعی چه بادی و انواع و اقسام بسیار زیادی دارد در هر قسمت
تفنگ=ابزار یا سلاح و جنگ افزار سبک و انفرادی که مانند فنگ خونخوار است و در اصل توش فنگ است ولی مخفف شده شده فنگ
تفنگ ، سلاحی آتشین برای جنگ و شکار. ابتدایی ترین شکل آن تُفَک / پُفَک نام داشت که چوبی میان تهی و به بلندی نیزه بود و شکارچی با نهادن گلوله های کوچک گِلی در داخل آن و دمیدن در آن پرندگان را شکار می کرد ( دهخدا، ذیل «تفک » و «پفک » ) . به نوشته دورفر ( ج 2، ص 447 ) ، واژه تفک ، نام آوا ( اسم صوت ) و متشکل از تُفْ ( صدای بیرون آمدن هوا از دهان و دمیدن با فشار ) و «ـَ ک » است . به نوشته کسروی ( ص 434، 436 ) یکی از کاربردهای «ک » یا «ه »هایی که به آخر نامهای فارسی می پیوندد، پدیدآوردن اسم از صداست و در بسیاری از واژه های فارسی ، پیش از حرف «ب » یا «گ » یا «ک »، «ن » افزوده می شود، مانند تفک که به تفنگ تبدیل شده است . کاشغری در قرن پنجم ، تُووِک را، که به احتمال زیاد شکل دیگری از تفک است ، واژه ای چِگِلی و ابزاری برای شکار پرندگان دانسته که از پوست شاخه بید یا هر شاخه تَرِ دیگر یا از نی ساخته می شده است ( ج 1، ص 325 ) . انوری ( متوفی 585 یا 587 ) نیز به شکار گنجشک با پفک اشاره کرده است ( ج 1، ص 278 ) . همچنین بر روی دو ابریق به جا مانده از سده هفتم ، نقش مردی به چشم می خورد که تفنگی در دست دارد و در حال شکار پرندگان است ( ذکاء، 1346 ش ، ص 287ـ 288 ) . تفک در مصر نیز کاربرد داشته و قلقشندی ( متوفی 821 ) آن را با عبارت «کثیرة الاصابة » وصف کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 388 ) .
...
[مشاهده متن کامل]


با ورود سلاحهای آتشین به ایران ( رجوع کنید به ادامه مقاله ) ، سلاحی که به این ابزار شبیه بود، به نام تفک یا تفنگ مشهور شد. در آذربایجان هنوز هم واژه تفک ( = توفک ) به کار می رود. در گویش بلوچی تفک را توپک ( با واو مجهول ) تلفظ می کنند





( ذکاء، 1350 ش ، ص 386؛ کسروی ، ص 435 ) . عربها این واژه را از فارسی گرفته اند و به صورت تُفْکَه ( جمعِ آن تُفَک ) و تفق ( جمع آن تُفَکات و تَفافِق ) به کار می برند ( کسروی ، همانجا؛ آذرنوش ، ذیل «تفک » ) .

با اینکه از قرن هفتم به بعد، مسلمانان از طریق تماس با چینیها، در باره باروت و سلاحهای آتشین چیزهایی می دانستند و حتی از آنها استفاده می کردند ( نورث ، ص 8 ) ، تفنگ به معنای امروزی ، از اوایل قرن نهم / پانزدهم در اروپا به کار رفت ( سیوری ، 1345 ش ، ص 116؛ قس ثابت ، ص 870، 873، که تفنگ را اسلحه ای شرقی می داند ) .

تفنگ اولیه ، یا تفنگ سر پُرِ فتیله ای از اولین جنگ افزارهای دستی آتشین بود. تفنگ به طور رسمی اولین بار در اواخر قرن دهم / اواسط قرن شانزدهم در ارتش اسپانیا به کار رفت . در خلال جنگهای سی ساله ( 1027ـ 1058/ 1618ـ 1648 ) ، تفنگهای کم وزنتر و در حدود اوایل قرن دوازدهم / اواخر قرن هفدهم ، تفنگهای چخماقی جای تفنگهای سنگین و سرپر را گرفت ( غنام ثابت ، ص 872 ـ873؛ بریتانیکا ، ذیل "Musket" ) .

تفنگ چخماقی تفنگی سرپر بود که برای آتش زدنِ چاشنیِ آن از سنگِ آتش زنه یا چخماق و فولاد استفاده می کردند. این نوع سلاح را نخستین بار، دو تن از تفنگ سازان فرانسوی به نامهای براشی و ژسلن ساختند. قدرت تیراندازی با این تفنگ بیشتر بود و تا آغاز اولین امپراتوری فرانسه ( 1769ـ1821 ) از آن استفاده می شد ( الموسوعه العسکریه ، ذیل



«البندقیه »؛ «از تفنگ چه می دانید؟»، ص 44 ) . از اواسط قرن سیزدهم / نوزدهم فناوری تولید سلاحهای جنگی شروع به پیشرفت کرد تا اینکه در 1287/1870، تفنگ سوزنی ساخته شد. بُرد گلوله در این نوع تفنگ بیشتر بود و گلوله از ته لوله وارد آن می شد که این سرعت تیراندازی را می افزود ( قوزانلو، ج 2، ص 622ـ624 ) .

در باره تاریخ ورود تفنگ به ایران اختلاف نظر وجود دارد؛ به نوشته سیوری ( 1345 ش ، ص 116ـ117 ) و الگود ( ص 114 ) ، ونیزیها بودند که سلاح گرم را به ایران معرفی کردند و در زمان آق قوینلوها، در 877 شماری توپ و تفنگ به ایران فرستادند که در قبرس مورد دستبرد قرار گرفت ( نیز رجوع کنید به باربارو، ص 49ـ54 ) اما باتوجه به اینکه طهرانی در کتاب دیاربکریه ( ص 63 ) بر استفاده از تفنگ و توپ در دوره قراقوینلو و در جنگهای دوره قرایوسف ( 792ـ823 ) تصریح کرده است ، تاریخ ورود تفنگ به ایران به زمانی دورتر می رسد. بنابراین ، ادعای مفتون دُنبُلی ( ص 132 ) که گفته است اولین بار در زمان سلطان حسین بایقرا ( 837 ـ911 ) ، ملاحسین واعظ کاشفی طرح تفنگ را به ایران آورد و بتدریج از روی آن تفنگ ساختند، نمی تواند مقبول باشد. به نوشته منشی قمی ( ج 1، ص 72 ) ، در نبرد میان الوندشاه آق قوینلو و شاه اسماعیل در 907، نخستین بار صدای تفنگ شنیده شد ( نیز رجوع کنید به عالم آرای صفوی ، ص 68، 96، 102، 272، 290، 493، 519 ) . به نوشته مفتون دنبلی ( ص 133 ) ، شاه اسماعیل اول صفوی ( حک : 905ـ930 ) برای تعلیم تیراندازی با تفنگ به نظامیان ایرانی ، معلمان فرانسوی و انگلیسی را به کار گمارد. در این دوره شش هزار قبضه تفنگ از انگلیس وارد شد و به استادان تفنگ ساز ایرانی دستور داده شد که تفنگها را از روی آنها بسازند ( همانجا ) .

به نوشته سیوری ( 1345 ش ، ص 119ـ120 ) ، در 913 از تفنگ فتیله ای نوع عجمی استفاده می کردند. این نوع تفنگ ساخت ایران بود و لوله آن به طرز خاصی به قنداق بسته می شد و بُردش زیاد بود. اما گفتنی است که ایرانیان ، در دوم رجب 920، در جنگ چالدران ، از هیچ سلاح آتشینی استفاده نکردند ( همو، 1378 ش ، ص 39؛ پارسادوست ، ص 420؛ نیز رجوع کنید به چالدران * ، جنگ ) . در احسن التواریخ ( روملو، ج 12، ص 171 ) و همچنین عالم آرای شاه اسماعیل ( ص 282 ) مدارکی وجود دارد که نشان می دهد پیش از مرگ شاه اسماعیل اول ( 930 ) ، سپاهیان ایران از تفنگ استفاده می کرده اند و عده ای از نیروهای صفوی که در پادگان هرات مستقر بودند، نیروهای عبداللّه خان ازبک را با تیر و تفنگ عقب نشاندند.

بر پایه این شواهد، می توان حدس زد که تلاش جدّی برای تجهیز قشون ایران به سلاح آتشین ، در زمان شاه اسماعیل اول و احتمالاً حتی قبل از جنگ چالدران ، . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس