النمل
وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ
ﻭ [ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ] ﺟﻮﻳﺎﻱ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺷﺪ [ ﻭ ﻫﺪﻫﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎﺭﮔﺎﻫﺶ ﻧﻴﺎﻓﺖ ] ﭘﺲ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺍ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻫﺪﻫﺪ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻢ [ ﺁﻳﺎ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻢ ]ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﺎﻳﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ ؟ ( ٢٠ )
وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ
ﻭ [ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ] ﺟﻮﻳﺎﻱ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺷﺪ [ ﻭ ﻫﺪﻫﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎﺭﮔﺎﻫﺶ ﻧﻴﺎﻓﺖ ] ﭘﺲ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺍ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻫﺪﻫﺪ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻢ [ ﺁﻳﺎ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻢ ]ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﺎﻳﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ ؟ ( ٢٠ )
تفقدtafaqqod
معنی
۱. جستجو کردن؛ جویا شدن.
۲. گمشده را بازجستن.
۳. دلجویی کردن.
مترادف
۱. التفات، تلطف، دلجویی، دلنوازی، مهربانی، نواخت، احسان، نیکویی، نرمی، نوازش، پرسش ، مدد، یاری، دستگیری، ملاطفت، مهرورزی،
۲. بازجست، واجست
۳. دلجویی کردن، نواختن
معنی
۱. جستجو کردن؛ جویا شدن.
۲. گمشده را بازجستن.
۳. دلجویی کردن.
مترادف
۱. التفات، تلطف، دلجویی، دلنوازی، مهربانی، نواخت، احسان، نیکویی، نرمی، نوازش، پرسش ، مدد، یاری، دستگیری، ملاطفت، مهرورزی،
۲. بازجست، واجست
۳. دلجویی کردن، نواختن
لطف، محبت، مهربانی
من فکر می کردم از نقد میاد این واژه اما خب نه معنیش میشه دلنوازی و دلجویی
مورد توجه قرار دادن
استمالت
دلنوازی
دلجویی