تفصیل

/tafsil/

    detailed account
    detail
    exposition
    detall

مترادف ها

circumstance (اسم)
پیش امد، شرح، امر، چگونگی، حال، شرایط محیط، تفصیل، اهمیت، روی داد

gloss (اسم)
شرح، تصریح، نرمی، تفسیر، حاشیه، جلا، تفصیل، صافی، توضیح، سفرنگ، تاویل، براقی، جلوه ظاهر

detail (اسم)
جزء، فقره، تفصیل، جزئیات، تفاصیل، حساب ریز

پیشنهاد کاربران

تفصیل:
به جدا کردن دو یا چند شئ مشابه از هم، فصل گویند. �کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُون� مثال در ترجمه کلماتی مانند معصیت، ذَنب، إثم، سیئه همگی معنای گناه را ذکر کرده اند در حالی که هر یک با وجود تشابه ظاهری کلمه، از دیگری معنای جداگانه ای دارد که فقط در زبان عربی این تفصیل و جدا کردن لغات از هم ممکن است.
...
[مشاهده متن کامل]

معنی تفصیل الحقوق میشه
اقسام حقوق
مفصل کردن و جدا پرداختن به یکایک جزئیات ، تشریح جزئیات موضوع مورد نظر ، بیان کلی و تشریح جزئیات به منظور روشن نمودن موضوع
آب وتاب
لهجه و گویش تهرانی
تفصیل
لفت . . .
لفت
بند به بند
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۱ تیر ماه ۱۳۹۷
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/07/blog - post_84. html

�بند به بند� را همچنین بجای �به تفصیل� و گزاره های همانند دیگری می توان بکار برد.
جداکردن - مقایسه کردن
تفصیل دادن to enlarge upon , to give in detail به تفصیل in detail

بپرس