تفریح کردن


    recreate
    sport

مترادف ها

article (فعل)
به صورت مواد در اوردن، تفریح کردن

play (فعل)
بازی کردن، زدن، تفریح کردن، نواختن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، روی صحنه ی نمایش ظاهر شدن

disport (فعل)
بازی کردن، تفریح کردن، حرکات نشاط انگیز کردن، خوشی کردن

game (فعل)
تفریح کردن، دست انداختن

recreate (فعل)
تفریح دادن، تفریح کردن، از نو خلق کردن، تمدد اعصاب کردن، وسیله تفریح را فراهم کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس