تفریح

/tafrih/

    amusement
    delectation
    disport
    enjoyment
    entertainment
    fun
    pastime
    pleasure
    recreation
    relaxation
    escape
    diversion

فارسی به انگلیسی

تفریح و شادی کردن
disport

تفریح کردن
recreate, sport

مترادف ها

amusement (اسم)
گمراهی، سرگرمی، تفریح، لذت، گیجی، پذیرایی، فریب خوردگی، نمایش

break (اسم)
وقفه، تفریح، تنفس، شکاف، شکست، شکستگی، فرصت، مهلت، فرجه، انقصال، بادخور

play (اسم)
بازی، تفریح، نمایش، ورزش، نمایشنامه، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص

paseo (اسم)
گردش، باغ ملی، تفریح، تفرج

walk (اسم)
راهرو، تفریح، خیابان، سیر، گردشگاه، پیاده رو، راهروی، گردش پیاده

pastime (اسم)
سرگرمی، تفریح، ورزش، مشغولیات، کار وقت گذری

recreation (اسم)
سرگرمی، تفریح، خلق مجدد

promenade (اسم)
گردش، تفریح، تفرجگاه، سیر، گردشگاه، تفرج

diversion (اسم)
تفریح، عمل پی گم کردن، انحراف از جهتی

divertimento (اسم)
تفریح، تنوع

jaunt (اسم)
گردش، تفریح، مسافرت کوچک

recreative (صفت)
تفریح، دوباره ایجاد کننده

پیشنهاد کاربران

لَشَتن= تفریح= خوش گذرانی، سرگرمی، شادمانی، گشتیل
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده:
# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
...
[مشاهده متن کامل]

# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

تفریح
" بنام خدا "
در گویش لری کهگیلویه ( لنده ) واژه " گشتیل "
بجای تفریح مورد استفاده قرار می گیرد .
گشتیل به معنای گشت و گذار ، تفریح و تفرج می باشد.
One for the road
باعث تفریح کسی شدن/بودن
شاد کردن
سرگرمی
شادای کردن

بپرس