دگرگون شدن
در پارسی جزیدن به معنی تغییر کردن است.
" وَردیدن"
کارواژه ی پارسی میانه وردیدن همریشه با variation در انگلیک و werden در آلمانی که در پارسی نو به گردیدن دگردیس شده را نیز در زمینه های دانشیک می توان به کار برد. Variation= وردش ( به جای تغییر )
Variant= وردا ( به جای متغیر )
Variance= وردایی ( به جای واریانس )
[دِگریدن: دِگشتن. ] ( کننده کابذر یا مصدر لازمی ) || دگرشن شدن. دگشت کردن. دگشت یافتن. تغییر یافتن. تغییر کردن. تبدیل شدن. آلش شدن.
دگرشن: دگشت: تغییر. ( کابذرنام: اسم مصدر )
[ دگر، دگشت، دگشته ]کننده کنست ها یا افعال لازمی.
... [مشاهده متن کامل]
گردان:
۱ - آن رنگ میدگرد: آن رنگ دگرشن میشود: آن رنگ دگشت می کند: آن رنگ تغییر می کند.
۲ - آن رنگ دگشت: آن رنگ دگرشن شد. آن رنگ دگشت کرد. آن رنگ تغییر کرد. آن رنگ تغییر یافت.
[دگرانیدن: دِگشتاندن. ] ( کناننده کابذر یا مصدر سببی ) || دگرشن دادن. دگشت دادن. تغییر دادن. تبدیل کردن: آلش کردن.
[ دگران، دگشتاند، دگشتانده ] کناننده کنست ها یا افعال سببی.
گردان.
۱ - کارم را میدگرانم: کارم را دگرشن میدهم: کارم را دگشت میدهم. کارم را تغییر می دهم. کارم را تبدیل می کنم.
۲ - کارم را دگشتاندم: کارم را دگرشن دادم: کارم را دگشت دادم. کارم را تغییر دادم.
یاداشت:
( کننده کابذر: مصدر لازمی و معتدی. )
( کناننده کابذر : مصدر واداری یا سببی )
کابذر: درگاه: دروند: دربار: مصدر.
تبدیل یافتن . [ ت َ ت َ ] ( مص مرکب ) تغییر پذیرفتن . تبدیل شدن . تغییر یافتن . تغییر کردن : چون مزاج زشت او تبدیل یافت رفت زشتی از رخش چون شمع تافت . مولوی . رجوع به تبدیل و دیگر ترکیبهای آن شود.
از حال گشتن ؛ تغییر حال دادن. تغیر. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) :
شیرخواران رزان را ببریدند گلو
تا رزان تافته گشتند و بگشتند از حال.
فرخی.
همین بس است که گیرد زبان و حال بگردد
فصاحت سخن عشق نحو و صرف ندارد.
نعمت خان عالی.
تغییر افتادن. [ ت َغ ْ اُ دَ ] ( مص مرکب ) دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن : البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211 ) . و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود.
تغییر کردن: در دوران متاخر، فعل مرکب تغییر کردن به عنوان فعل لازم و به معنای "دگرگون شدن" به کار می رود: این استعمال البته اشکالی ندارد، ولی باید دانست که تغییر کردن در قدیم به صورت فعل متعدی و معادل آن چه امروزه تغییر دادن گفته می شود به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱٠۸. )
- بدل گشتن ؛ عوض شدن :
نبینی که چون بازگشتی بساعت
براحت بدل گشت رنج درازش.
ناصرخسرو.