to feign negligence
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
تغافل. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) غفلت نمودن بی غفلت. ( زوزنی ) . بقصد غافل شدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ناآگاهی نمودن. ( دهار ) . خود را غافل وانمودن. ( آنندراج ) . غفلت و بی خیری و بی التفاتی. ( ناظم الاطباء ) . تیغ و شمشیر از تشبیهات اوست و با لفظداشتن و کردن و زدن مستعمل. ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
اثر نعمت تو بر ما، زان بیشتر است
که توان آورد آن را به تغافل کفران.
فرخی.
ای متغافل بکار خویش نگه کن
چند گذاری چنین جهان به تغافل.
ناصرخسرو.
ای دوست غم تو سر بسر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا
من گریه سوز دل نمی دانستم
استاد تغافل تو آموخت مرا.
خاقانی.
رفت جوانی بتغافل بسر
جای دریغ است دریغی بخور.
نظامی.
اگرچه مالک رقی و پادشاه بحقی
همت حلال نباشد ز خون بنده تغافل.
سعدی.
بمیر از درد ای دشمن که هم در عرصه محشر
نسازم خشک از خون تو شمشیر تغافل را.
ظهوری ( از آنندراج ) .
خوش آشکار تیغ تغافل زدی و ماند
در گردن نگاه نهان خونبهای ما.
ظهوری ( ایضاً ) .
|| چشم پوشی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || سوگند دروغ یاد کردن. ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
اثر نعمت تو بر ما، زان بیشتر است
که توان آورد آن را به تغافل کفران.
فرخی.
ای متغافل بکار خویش نگه کن
چند گذاری چنین جهان به تغافل.
ناصرخسرو.
ای دوست غم تو سر بسر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا
من گریه سوز دل نمی دانستم
استاد تغافل تو آموخت مرا.
خاقانی.
رفت جوانی بتغافل بسر
جای دریغ است دریغی بخور.
نظامی.
اگرچه مالک رقی و پادشاه بحقی
همت حلال نباشد ز خون بنده تغافل.
سعدی.
بمیر از درد ای دشمن که هم در عرصه محشر
نسازم خشک از خون تو شمشیر تغافل را.
ظهوری ( از آنندراج ) .
خوش آشکار تیغ تغافل زدی و ماند
در گردن نگاه نهان خونبهای ما.
ظهوری ( ایضاً ) .
|| چشم پوشی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || سوگند دروغ یاد کردن. ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
باسلام:غافل شدن، خودرابه غفلت زدن، چشم پوشی
ایگنور ignore
بی توجهی کردن ، نادیده گرفتن
چشم پوشی کردن