تعیین

/ta~yin/

    appointment
    fixing
    ascertainment
    assignment
    designation
    determination

فارسی به انگلیسی

تعیین بودجای کردن
localize

تعیین پذیر
determinable

تعیین تکلیف
decision

تعیین جا
placement

تعیین جا از پیش
reservation

تعیین حدود
delimitation, demarcation, demarkation

تعیین زمان
timing

تعیین شده
determinate, given, stated

تعیین عیار
assay

تعیین غیر منصفانه حوزه های انتخاباتی
gerrymander

تعیین قیمت
valuation

تعیین قیمت کردن
bid

تعیین ماهیت استدلال
modality

تعیین محل
localization

تعیین مرز
limitation

تعیین مسیر کردن ناو
conn

تعیین موقعیت
fix

تعیین ناپذیری
indeterminacy

تعیین نشده
equivocal, indeterminate, undecided, unsettled

تعیین نکردنی
indeterminable

مترادف ها

signification (اسم)
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح

nomination (اسم)
نامزدی، کاندید، تعیین، نام گذاری

specification (اسم)
تصریح، تشخیص، مشخصات، تعیین، ذکر خصوصیات

designation (اسم)
تخصیص، اسم، تعیین، نقش

determination (اسم)
قصد، تصمیم، عزم، تعیین، عزیمت

definition (اسم)
تعریف، تعیین

fixation (اسم)
ثابت کردن، تثبیت، تحکیم، تعیین، تعلق خاطر، دلبستگی زیاد، عشق زیاد، خیره شدگی

پیشنهاد کاربران

برگزیده شده
خُودِش:تعیین.
گذاردن= تعیین کردن
گذارده شدن= تعیین شدن
زادروز پورسینا به عنوان روز پزشک تعیین شد.
زادروز پورسینا به نام روز پزشک گذارده شد.
تعیین کردن برابر برگزیدن و گزینش است.
نشاندن
در برخی گزاره ها نیز می توان برآورد کردن و یا اندازه گیری کردن را به جای تعیین کردن به کار برد:
از فروپاشی کربن۱۴ یا کربن پرتوزا برای تعیین سن سنگواره های جانداران بهره گیری می شود.
از فروپاشی کربن۱۴ یا کربن پرتوزا برای برآورد ( یا اندازه گیری ) سن سنگواره های جانداران بهره گیری می شود.
در برخی باره ها می توان "شناساندن" را به جای تعیین کردن به کار برد:
زادروز پورسینا به نام روز پزشک تعیین شد.
زادروز پورسینا به نام روز پزشک شناسانده شد.
و نیز از "گماردن" نیز می توان بهره برد:
قالیباف به عنوان رئیس مجلس تعیین شد.
قالیباف در جایگاه رئیس مجلس گمارده شد.
واژه تعیین
معادل ابجد 540
تعداد حروف 5
تلفظ ta'yin
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی ta'yin
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
تَعیین
می توان در پارسی این برابرنهاد را هم برگزید :
شِناختَن : شِ - ناخ - ت - اَن
شِ - : پیشوند ، مانند : شِماردَن : شِ - مار - د - اَن
شِ - : آزگار ، پُرکام ، موشکافانه ( کاملاً ، تَماماً ، دَقیقاً )
...
[مشاهده متن کامل]

سِتاک بنیادی : ناخ ، ناس
همریشه با :
انگلیسی : know: k - now
آلمانی : kennen : ke - nn - en
- k و - ke پیشوند و همتراز با شِ - پارسی اند.
کارواژه : ناختن ، ناسیدن ، ناساندن
تَعیین در ریختار تَفعیل : ناسانِش
تَعَیُّن در ریختار تَفَعُّل : ناسِش
تعیین شدن : ناختَن ، ناسیدن ، ناسانش شدن
تعیین کردن : ناساندن ، ناسانش کردن

نشاخت : برگرفته از کارواژه ی نشاختن.
هرنیزش
شناختا برابر نهاد درست برای تعیین عربی است و واژه برگزیده یا گزیده نمی تواند دقیق و درست باشد. زیرا گزینش و برگزیده برابر با انتخاب می باشد/ تعیین مفهومی است از اشکار کردن عیان کردن و هویداکردن چیزی یا پدیده ای.
مقررسازی
این واژه خاستگاه عربی ندارد و خاستگاهی هند و اروپایی است و همخانواده عین است :
این واژه هم هم ریشه با eye می باشد
پارسی آن " آین " است همان گونه که برخی عِینَک را آینَک می گویند.
واژه ی " آینه" هم به گمان از " آین " ساخته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ای همانند نیز در پهلوی کاربرد داشت
واژه های عربی نما ، بیشتر ریشه ایرانی دارند

معین کردن ، مشخص کردن
مشخص کردن
( هکانیدن ) برابر پارسی کارواژه های ( تعیین کردن، معین گرداندن ) می باشد.
پس گشت: نبیگِ زبان پاک کسروی
نشان دادن
تعیین : مشخص ، معلوم ، انتخاب ، تصمیم ، معین کردن ، منصوب
***
مثال : خودت باید تعیین کنی که چه کار کنی .
معیین کردن / پسندیدن
عوامل تعیین کننده= در اینجا تعیین کننده یعنی مهم و اساسی، بنابراین به جای عوامل میتوان کاروندها یا کاره ها را اسفایده کرد و به جای تعیین کننده مهم یا اساسی را.
عوامل تعیین کننده = کاروندهای/کاره های اساسی/مهم ( مهم عربی نیست )

برآورد
واژه ی از ریشه عربی �تعیین�، در آمیختگی با کارواژه های کمکی گوناگونی، درست و نادرست، جایگزین واژه ها و کارواژه های پارسی شده و شلختگی در ساختار زبان پارسی و سردرگمی پدید آورده است. افزون بر برابرهای یاد شده در بالا، واژه ی �برآورد� همراه با کارواژه های�نمودن� و �کردن� و �شدن� یکی دیگر از برابرهاست. نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

کمینه دستمزد کارگری امسال، پنج برابر زیر خط تنگدستی برآورد ( تعیین ) شد.

مفهوم
تصمیم
اندازه گیری، اندازه یابی، اندازه گذاری، شناسایی
نشان گذاری
گمارش
مشخص
گزینش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس