برگزیده شده
خُودِش:تعیین.
گذاردن= تعیین کردن
گذارده شدن= تعیین شدن
زادروز پورسینا به عنوان روز پزشک تعیین شد.
زادروز پورسینا به نام روز پزشک گذارده شد.
تعیین کردن برابر برگزیدن و گزینش است.
نشاندن
در برخی گزاره ها نیز می توان برآورد کردن و یا اندازه گیری کردن را به جای تعیین کردن به کار برد:
از فروپاشی کربن۱۴ یا کربن پرتوزا برای تعیین سن سنگواره های جانداران بهره گیری می شود.
از فروپاشی کربن۱۴ یا کربن پرتوزا برای برآورد ( یا اندازه گیری ) سن سنگواره های جانداران بهره گیری می شود.
در برخی باره ها می توان "شناساندن" را به جای تعیین کردن به کار برد:
زادروز پورسینا به نام روز پزشک تعیین شد.
زادروز پورسینا به نام روز پزشک شناسانده شد.
و نیز از "گماردن" نیز می توان بهره برد:
قالیباف به عنوان رئیس مجلس تعیین شد.
قالیباف در جایگاه رئیس مجلس گمارده شد.
واژه تعیین
معادل ابجد 540
تعداد حروف 5
تلفظ ta'yin
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی ta'yin
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
تَعیین
می توان در پارسی این برابرنهاد را هم برگزید :
شِناختَن : شِ - ناخ - ت - اَن
شِ - : پیشوند ، مانند : شِماردَن : شِ - مار - د - اَن
شِ - : آزگار ، پُرکام ، موشکافانه ( کاملاً ، تَماماً ، دَقیقاً )
... [مشاهده متن کامل]
سِتاک بنیادی : ناخ ، ناس
همریشه با :
انگلیسی : know: k - now
آلمانی : kennen : ke - nn - en
- k و - ke پیشوند و همتراز با شِ - پارسی اند.
کارواژه : ناختن ، ناسیدن ، ناساندن
تَعیین در ریختار تَفعیل : ناسانِش
تَعَیُّن در ریختار تَفَعُّل : ناسِش
تعیین شدن : ناختَن ، ناسیدن ، ناسانش شدن
تعیین کردن : ناساندن ، ناسانش کردن
نشاخت : برگرفته از کارواژه ی نشاختن.
هرنیزش
شناختا برابر نهاد درست برای تعیین عربی است و واژه برگزیده یا گزیده نمی تواند دقیق و درست باشد. زیرا گزینش و برگزیده برابر با انتخاب می باشد/ تعیین مفهومی است از اشکار کردن عیان کردن و هویداکردن چیزی یا پدیده ای.
مقررسازی
این واژه خاستگاه عربی ندارد و خاستگاهی هند و اروپایی است و همخانواده عین است :
این واژه هم هم ریشه با eye می باشد
پارسی آن " آین " است همان گونه که برخی عِینَک را آینَک می گویند.
واژه ی " آینه" هم به گمان از " آین " ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه ای همانند نیز در پهلوی کاربرد داشت
واژه های عربی نما ، بیشتر ریشه ایرانی دارند
معین کردن ، مشخص کردن
مشخص کردن
( هکانیدن ) برابر پارسی کارواژه های ( تعیین کردن، معین گرداندن ) می باشد.
پس گشت: نبیگِ زبان پاک کسروی
نشان دادن
تعیین : مشخص ، معلوم ، انتخاب ، تصمیم ، معین کردن ، منصوب
***
مثال : خودت باید تعیین کنی که چه کار کنی .
معیین کردن / پسندیدن
عوامل تعیین کننده= در اینجا تعیین کننده یعنی مهم و اساسی، بنابراین به جای عوامل میتوان کاروندها یا کاره ها را اسفایده کرد و به جای تعیین کننده مهم یا اساسی را.
عوامل تعیین کننده = کاروندهای/کاره های اساسی/مهم ( مهم عربی نیست )
برآورد
واژه ی از ریشه عربی �تعیین�، در آمیختگی با کارواژه های کمکی گوناگونی، درست و نادرست، جایگزین واژه ها و کارواژه های پارسی شده و شلختگی در ساختار زبان پارسی و سردرگمی پدید آورده است. افزون بر برابرهای یاد شده در بالا، واژه ی �برآورد� همراه با کارواژه های�نمودن� و �کردن� و �شدن� یکی دیگر از برابرهاست. نمونه:
... [مشاهده متن کامل]
کمینه دستمزد کارگری امسال، پنج برابر زیر خط تنگدستی برآورد ( تعیین ) شد.
مفهوم
تصمیم
اندازه گیری، اندازه یابی، اندازه گذاری، شناسایی
نشان گذاری
گمارش
مشخص
گزینش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)