تعویض

/ta~viz/

    alteration
    change
    relief
    replacement

فارسی به انگلیسی

تعویض پذیر
commutative

تعویض کردن
replace, to replace

تعویض کننده
redeemer

مترادف ها

adjournment (اسم)
تعویض، تعطیل موقتی، احاله به وقت دیگر

substitute (اسم)
تعویض، بدل، عوض، جانشین

replacement (اسم)
تعویض، جایگزینی، جایگیزنی

exchange (اسم)
تعویض، صرافی، معاوضه، بورس، عوض، مبادله، تسعیر، تبادل، اسعار، ردو بدل کننده، ردوبدل ارز، صرافخانه، جای معاملات ارزی و سهامی

substitution (اسم)
تعویض، کفالت، جایگزینی، جانشینی، جانشانی

switch (اسم)
تعویض، ترکه، شلاق، گزینه، کلید برق، سویچ قطع برق وغیره، راه گزین، سویچ برق

shift (اسم)
تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه

turnover (اسم)
تعویض، برگشت، انتقال، محصول، برگشتگی، بازده، تغییر و تبدیل، عملکرد، حجم معاملات، قطاب، عایدی فعالیت، واژگون شدگی

quid pro quo (اسم)
تعویض، جبران، عوض، در عوض

refill (اسم)
تعویض، یدکی

substituend (اسم)
تعویض

substituent (اسم)
تعویض، توکیلی

switchover (اسم)
تعویض، دگرگزینی

پیشنهاد کاربران

تعویض کاری است که چیزی را به هر چیز دیگری دگرش دهیم.
پس می توان دگرش، دگرگونی، دگراندن را برابر هایش گرفت.
واژه تعویض
معادل ابجد 1286
تعداد حروف 5
تلفظ ta'viz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی ta'viz
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
این واژه هند و اروپایی است :
در سانسکریت : अवस् avas
گهولِش= مبادله، معاوضه = گَهولیدن، ورتیدن
جای گزینی= تعویض= الشتن، ورتش، پَریال، ویاب، گورین، الش، ویکر، ویهار، ویپرین
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
#آسانیک گری
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها:
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

تَعْویض/ تعویذ: این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. تعویض مصدر ( یا اسم مصدر ) وبه معنای "عوض کردن" است، اما تعویذ اسم است و به دعایی که می نویسند و معمولاً به بازو یا گردن می بندند اطلاق می شود.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱٠۸. )
گَهولیدن = تعویض کردن، معاوضه کردن
پس
گَهولِش = تعویض، معاوضه
بن مایه: لغت نامه دهخدا
الشتن از ریشه پهلوی، در زبان لری جنوبی نیز معنای تغییر کردن و تعویض شدن را می دهد
" ورتش " از بن ورتیدن ( معاوضه کردن ) .
الش ( alesh ) :هم اکنون در شهرستان فردوس کاربرد دارد
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ویکر vikr ( سنسکریت )
گورین ( کردی )
پَریال ( سنسکریت: پَرَیایَ )
ویاب ( سنسکریت: ویابهیچارَ )
ویپرین viprin ( سنسکریت: ویپَرینامَنَ )
ویپار ( سنسکریت: ویپاریَیَ )

بپرس