تعمیم

/ta~mim/

    generalization
    generality

فارسی به انگلیسی

تعمیم دادن
generalize

تعمیم کردن
to generalize, to extend (the meaning of)

مترادف ها

extension (اسم)
مد، اضافی، بسط، توسعه، کشش، تمدید، گسترش، تعمیم، توسیع، تلفن فرعی

distribution (اسم)
پخش، بخش، اشاعه، توزیع، تعمیم

generalization (اسم)
تعمیم، کلیت بخشی

popularization (اسم)
تعمیم، اشتهار، محبوب سازی

پیشنهاد کاربران

گسترش
عمومیت در جملات وحرف ها
در زمان حاکمیّت کلیسا وزمین را "مرکز جهان" ترویج میکردند چون "انسان خلیفة الله یا فرزند الله یا "ثالوث مُقدّس ( سه گانه خدائی ) "" عقیده دارند وهستند ودر بعض نقاط زمین این عقائد داشتند ودارند؛ این امر "غیر علمی" توسّط دانشمندان امروز میدانند وتعمیم میکردند که کلّ أمتها وتمدنها قبل از گالیلو به این عقائد وتوهمّات ایمان داشتند.
...
[مشاهده متن کامل]

این دروغ وتحریف تاریخ است. چون اکثر دانشمندان ومردم از قدیم الایام میدانند که زمین دور خورشید میچرخه وخورشید خیلی بزرگتر از زمین است وهمه کواکب گرده حتی زمین است.
"فلما رأی الشمسَ بازغة قال هذا ربی هذا أکبر. . . "
وعلّت این ترویج اکاذیب وتعمیم جهل وبی سوادی به همه مردم کهن دنیا اینکه دانشمندان یهود مانند نیوتن وآنشتاین و. . . توانستند جهان را از جهل نجات بدهند وأدیان توهّم بشراست!
وهیچ خالقی وجود ندارد وانسان باهوش زندگی وآینده خودش با"تکامل" تعیین میکنه!
دین گریزی برای سلطت انسان ( قوی ) بر جهان است.
آفت دین وعلم؛ قیاس وتعمیم است؛ چون ابزار قدرتمند "إبلیس الأبالیس الملعون".
تعمیم" پوشیدن لباس عمامة روحانی = تلبیس" با تعمیم"یکسان کردن همه" ( یک لفظ ) إشتباه نگیر.
وبا تعمیم"کور کردن دیگران را" ( بازهم یه لفظ هست ) إشتباه نگیرید.
. . .

مرتبط ساختن، بهمدیگه ربط دادن
interpolation
همگانش
عمومیت دادن
شمول، عمومیت، فراگیر، کلیت تخصیص ، فراگیر کردن، عمومیت دادن
‏آم = عام
آمیگ = عمومی
آمیگاندن = تعمیم دادن
آمیگانِش = تعمیم
آمیگانده = تعمیم داده شده
{واژه عام همان �هام� پهلوی است که به چم همه است ( برای نمونه �هام دبیره� = دبیره عموم ) . از این رو به نگرم می توان واژه عام را به ریخت �آم� نوشت}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: فرهنگ فارسی به پهلوی، استاد فره وشی
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

تکرار باعث میشود گیرنده پیام به طور ناخود اگاه به تعمیم دست بزند ( کتاب تفکر سواد رسانه ای دهم )
در این جمله به معنای پخش کردن و عمومیت دادن
برابرنهاد پارسی ( تعمیم یافتن ) واژه ( همگانَسته شدن ) و برابر نهاد واژه ( تعمیم یافته ) واژه ( همگانَسته ) می باشد. برگرفته از رویه 163 نسک بنیادهای منطق نگریک ترگویه ای از شمس الدین ادیب سلطانی.
تعمیم، یک مفهوم ریاضی نیست؛ بلکه یک فرایند فکری است. تعمیم درواقع، شناخت یک الگو و به کار بردن آن در شرایط متفاوت است.
یعنی شامل شدن یک دسته در دستهی دیگر یا کلی بودن یک دسته و توان در بر گرفتن دستهی کوچک تر
یعنی استخراج حکم یا قاعده ی کلی
همگانی نمایی
فراگیرنمایی
عمومیت دادن
عمومیت بخشیدن
همه شمول دانستن
همگانی کردن
عمومی کردن
همگان پذیزی
همگانی کردن
فراگیرکردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس