to put to grass, to graze
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
تعلیف. [ ت َ ] ( ع مص ) علفة برآوردن طلح : علف الطلح تعلیفاً، و هذا نادرة لانه انما یجی لهذا افعل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || گره بستن و پاشیده شدن شکوفه طلح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || علف دادن به ستور. ( ناظم الاطباء ) . علف خورانیدن ستور و جز آن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ) .
... [مشاهده متن کامل]
- ایام تعلیف ؛ هنگام علف دادن. ( ناظم الاطباء ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
- ایام تعلیف ؛ هنگام علف دادن. ( ناظم الاطباء ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
خیلی دروغ میگین
کامیار سلیمانی کلاس ۶/۳ هم میدونه
کامیار سلیمانی کلاس ۶/۳ هم میدونه
دادن علف به چهارپایان