تعلق

/ta~alloq/

    belonging
    attachment
    dependence
    concern
    connection
    possession

فارسی به انگلیسی

تعلق به طبقات بالای اجتماع
gentility

تعلق داشتن
belong, to belong, to depend

تعلق گرفتن
accrue

تعلق گرفتن به
issue

تعلق گرفتن بهره
earn

تعلق گیری بهره
accrual

مترادف ها

attachment (اسم)
ضمیمه، الصاق، علاقه، وابستگی، حکم، دلبستگی، تعلق، دنبال

dependency (اسم)
تبعیت، وابستگی، تعلق، بستگی، موکول، کشور غیر مستقل

پیشنهاد کاربران

وابسته، مربوط، ارتباط داشتن، برقرار بودن ربط بین، ربط، وابستگی، وابسته بودن
وابسته، مربوط، ربط داشتن، وابسته بودن، ارتباط داشتن
واژه تعلیق
معادل ابجد 610
تعداد حروف 5
تلفظ ta'liq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ]
آواشناسی ta'liq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژه نامه آزاد
در ترکیب به شما تعلق می یابد ، یعنی به شا اختصاص می یابد .
بسته، بستگی، همبسته، همبستگی
تعلق : دلبستگی داشتن ، وابستگی، ، ، ، ، ، ، میگم شما اخه چیزی بلدین
آویزش
علقه. علاقه. تعلق. پیوستگی. بستگی :
قدم را با حدوث آویزشی نیست
و گر آویزش است آمیزشی نیست.
عطار.
برابر پارسی واژه ( عضویت ) ، واژه ( ازآنش ) نیز می باشد:
تعلق داشتن=ازآنش داشتن
ازآنِ چیزی بودن= متعلق به چیزی بودن
مربوط بودن
همپذیری/ هم پذیری

بپرس