تعقل

/ta~aqqol/

    reasoning
    intellection
    conception
    ratiocination

فارسی به انگلیسی

تعقل کردن
reason, to reason

مترادف ها

intellection (اسم)
تعقل، تفهم

پیشنهاد کاربران

در واژه های زبانِ پارسی میانه واژه {هوسکارتَن} با چنین ساختاری دیده می شود:
1 - هو:به چَمِ {خوب} است.
2 - سکارتَن ( یا اسکارتَن}:به چَمِ {اندیشیدن، تعقل} است.
به گمانم بهتر است به جای {تفکر} از {اندیشیدن}، به جایِ {نیت} از {مَنِش} و به جای {تعقل} از {اِسکارتَن} بهره ببریم.
...
[مشاهده متن کامل]

بِدرود!

باتَعَقُّل؛ تَفَکُّر را به حاشیه رانده نمیشه!
دین های منحرف؛ إجازه به تعقّل نمیدن.
المشاجرة تبعد عن التعقّل.
جای برای تعقل در مجادله وجود نداره.
. . .
تعقلتعقل
منابع• https://www.mehrnews.com/news/2004014/تاریخچه-
🇮🇷 همتای پارسی: خردورزی 🇮🇷
به کارگیری ابزاری به نام عقل برای رسیدن به دانش و آگاهی بیش از پیش
درک کردن دریافتن
تعقل یا خردورزیدن فعالیتی ذهنی است که انسان بوسیله آن راه درست راپیش بینی وکشف وپیشنهادمی کند.

بپرس