bow (فعل)خم شدن، تعظیم کردن، سرتکان دادن، خم کردن، خمیدن، سر فرود اوردن، خمیده شدن، سجود کردنbend (فعل)منحرف کردن، کوشش کردن، برگشتن، خم شدن، تعظیم کردن، خم کردن، خمیدن، کج کردن، دولا کردن، بذل مساعی کردنbeck (فعل)تعظیم کردن، سرتکان دادن
سر فرود اوردنسر فرود آوردن، سر خم کردن، سر خم گردیدن، بزرگ داشتن🇮🇷 همتای پارسی: سرفرود کردن 🇮🇷فُروسَریدَن . کرنشیدن. نیسَریدن.کرنشYou should lern us in free+ عکس و لینک