تعظیم

/ta~zim/

    tincturehomage
    reverence
    bowing down
    bow
    cong
    curtsy
    honor

فارسی به انگلیسی

تعظیم خفیف
inclination

تعظیم و تکریم
obeisance

تعظیم و تکریم چاپلوسانه کردن
crouch

تعظیم و تکریم کردن
honor

تعظیم کردن
bow, curtsy, honor, to bow down, to do homage (to)

مترادف ها

bow (اسم)
سجود، قوس، کمان، تعظیم

obeisance (اسم)
تعظیم، تواضع، احترام، کرنش

inclining (اسم)
میل، تمایل، تعظیم

curtsey (اسم)
تعظیم، ادب، احترام

curtsy (اسم)
تعظیم، ادب، احترام

پیشنهاد کاربران

تعظیم. [ت َ ] ( ع مص ) بزرگ داشتن و بزرگ گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . بزرگ داشتن و بزرگ کردن. ( زوزنی ) . بزرگ داشتن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) . بزرگ کردن و بزرگ داشتن و به بزرگی صفت نمودن و بزرگ شمردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . توقیر و احترام و حرمت و تکریم و ادب و سلوک متواضعانه و کرنش. ( ناظم الاطباء ) . تفخیم و تکبیر و تبجیل. ( اقرب الموارد ) . بزرگداشت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

شادمان باد و بر هر مهی او را تبجیل
کامران باد و بر هر شهی او را تعظیم.
فرخی.
چون به مجلس خان حاضر شوی سلام ما [ مسعود ] بر سبیل تعظیم و توقیر به وی رسانی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 210 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

تَعظیم: زمان خم شدن به جلو چون عظام و ستون فقرات آدمی کج می شود برای همین به آن "تعظیم" گفته می شود.
تعظیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
هنکر hankar ( اوستایی )
نماژ namāž ( پارتی )
نیسپا nispā ( پارتی: nispay )
کرنش ( دری )
فرانم farānam ( اوستایی: franam )
کرنش
دائما غفلت ز گستاخی دمد
که برد تعظیم از دیده رمد