تعرض کردن


    to make an attack
    to molest
    to object

مترادف ها

attack (فعل)
حمله کردن، حمله کردن بر، مبادرت کردن به، تاخت کردن، مورد حمله قرار دادن، تعرض کردن

harass (فعل)
اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، تعرض کردن، خسته کردن، حملات پی در پی کردن

remonstrate (فعل)
تعرض کردن، با تعرض و نکوهش گفتن

پیشنهاد کاربران

دست اندازی کردن ؛ تجاوز کردن. تعدی کردن.
اعتراض
دست تعرض به . . . . . . . . . . گشودن
تعرض رساندن

بپرس