تعبیه

/ta~biyye/

    preparation
    arrangement
    contrivance

فارسی به انگلیسی

تعبیه کردن
contrive, devise, mount, wind, to prepare or arrange

تعبیه کردن در فکر خود
design

تعبیه کننده
contriver

مترادف ها

shift (اسم)
تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه

appliance (اسم)
اسباب، الت، وسیله، اختراع، تعبیه

preparation (اسم)
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی

improvisation (اسم)
تعبیه، ابتکار، بدیهه گویی، بدیهه سازی، حاضر جوابی

shebang (اسم)
کار، تعبیه، ابتکار، امر مورد علاقه

lash-up (اسم)
تعبیه، ابتکار

پیشنهاد کاربران

Provide
سلام علیکم
واژه: " تعبیه" بر وزن: " تخلیه" یعنی: ساختن، آراستن، مهیا کردن و حاضر نمودن.
گفتنی است:
وزن: "تَفعِلَه" مصدر دوم باب: "تفعیل" است، مانند: بَصَّرَ - یُبَصِّرُ - تَبصِرَه.
بمعنی رفع عیب می باشد تعبیه شد کاری انجام شد وعیب برطرف شد
به معنی رفع عیب می باشد مثل کاری انجام شد وعیب آن گرفته شد
شاید درجایی بتوان از
به کار بردن، استفاده از
استفاده کرد.
تَعَبَّأْ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( عبء )
تَعْبئَة : مشتق از فعل ( عَبَّأَ ) از ریشه ی ( عبء ) ، که این کلمه در فارسی ، تعبیه خوانده می شود اما در لغتنامه دهخدا در مورد کلمه تعبیه نوشته شده است تعبیه: [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) � تعبئة. آماده کردن و ترتیب دادنِ چیزی. ( که در این عبارات به کلمه ی اصلی یعنی تعبئة اشاره می کند )
...
[مشاهده متن کامل]

اَللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَتَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاَهِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ. . . . . ( از دعای ابوحمزه ثمالی )
خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و درپیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم. . . . . .
در ضمن:
تَهَیَّأَ : مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب تَفعُّل ( تَفعَّلَ، یتَفَعَّلُ، تَفعُّل ) از ریشه ی ( هیء )
تَهْیِئَة : مشتق از فعل ( هَیَّأَ ) از ریشه ی ( هیء ) ، که این کلمه در فارسی ، تهیه خوانده می شود اما در لغتنامه دهخدا در مورد کلمه تهیه نوشته شده است تهیه: [ ت َ هی ی َ / ی ِ ] ( اِمص ) تهیئة. آماده کردن، ساختن، آمادگی کردن، تدارک، بسیج، آمادگی، ترتیب و آنچه برای پیشرفت کار و انجام آن آماده و حاضر کنند. ( که در این عبارات به کلمه ی اصلی یعنی تهیئة اشاره می کند )
شاید هم بتوان ترجمه ی تحت لفظی فراز بالا را اینگونه در نظر گرفت تا بهتر در ذهن باقی بماند:
خدایا هرگاه گفتم تهیه و تعبیه می کنم و درپیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم. . . . . .
تَهَیّأَ و تعبّأ و أعَدَّ و اِستعدَّ که در دعاى یوم الأضحی آمده است، همه اینها به معنی مهیّا شدن است.

تعبیه :چیدمان کردن ، برچیدن، تنظیم ساماندهی کردن ، سروسامان دادن ، اراستن و زیبایی کردن ، ویرایش کردن، درست کردن ، در سماور آب جوشاندن هم معنی تعبیه کردن میدهد جوشیدن و اماده شاختن
- قر دادن
- جاسازی
گذارد، کارنهادن
مداخله کردن

تعبیه : ( اصطلاح در شطرنج )
نیز در شطرنج آرایش مهره های شطرنج در نحوه بازی میباشد. که میتواند ترکیب های مختلفی را در بازی ایجاد کند
مباش غره به بازی خود که در ضرب است
هزار "تعبیه" در حکم پادشاه انگیز
...
[مشاهده متن کامل]

لطفا به توضیحات ( واژه ضرب نیز در این دیکشنری مراجعه شود )
. . . . . . . . . . . .
اصطلاح تعبیه نیز در اگرچه در لغت معانی متعددی مثل آراستن لشکر و حیله کردن و چیزی را در چیزی قرار دادن و نهان کردن و…دارد، در شطرنج به معنی چیدن مهره های بازی است ( ویا ترکیب در شطرنج که در یک حرکت و وضعیت مهره میتواند چندین منظور گنجانده شود ) . راحه الصدور در توضیح شیوه های گوناگون شطرنج بازی پیشینیان این گونه ضرب و تعبیه و …را درکنار یکدیگر آورده است:
آلت ها همان شانزده است و لون و سیر و ضرب هم چنان، اما تعبیه از جانبین به شکلی دیگر.
امیرمعزی نیز اصطلاح شطرنجی تعبیه را این گونه در کنار اصطلاحات متناسب با آن به کار برده است:
تا با شه شطرنج گه تعبیه بر نطع
باشد فرس و بیدق و فیل و رخ و فرزین،
احباب تو چون شاخ گل اندر مه نیسان
اعدای تو چون برگ رز اندر مه تشرین
حال که معانی درضرب و تعبیه را در شطرنج به یاری شواهد تاحدودی دانستیم، به فضای بیت حافظ بازمی گردیم و آن را معنی می کنیم:
به بازی خود فریفته و مغرور مشو و خیال نکن که شطرنج باز قهاری هستی ، زیرا که هزار تعبیه، و مهره آرایی شگفت بر صفحه شطرنج تقدیرو در ( ترکیب ) کار ضرب و زدن مهره های توست و در حکم و اختیار بازیگر سرنوشت قرار دارد که می تواند درصورت غفلت، شاه تو را کیش بدهد و مات کند!
به زبان ساده تر شطرنجی تقدیر و ترکیبش هزار شیوه مهره ارایی در آستین دارد که درکار زدن مهره های تو و کیش دادن و تهدید شاه توست.
همچنین این احتمال را هم از نظر دور نمی توان داشت که ممکن است تعبیه مجازا به معنی خود لشکر و سپاه آراسته و آماده رزم باشد. عرب ها امروزه هم تعبیه را به همین معنی و معادل نیروی رزمی داوطلب ( بسیج ) به کار می برند. بر اساس این احتمال می توان گفت:
به شطرنج بازی خود مغرور مباش که هزار تعبیه ( لشکر ) در تحت حکم پادشاه انگیز تقدیر در حال نبرد و ضرب ( زدن مهره ) هستند که هر لحظه ممکن است، غافلگیرانه، شاه تو را مات و برکنار کنند!

( فعل ) : جای دادن، قرار دادن، آماده کردن و آراستن، سامان دادن. ( اسم ) :جای داده، قرار داده، آماده و آراسته، سامان دادن شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس