تعبیر

/ta~bir/

    construction
    explanation
    interpretation
    perception
    version
    expression
    phrase

فارسی به انگلیسی

تعبیر غلط
misinterpretation

تعبیر مجدد
reinterpretation

تعبیر کردن
construe, explain, expound, interpret, translate, paraphrase, to interpret, to construe

مترادف ها

explanation (اسم)
شرح، تصریح، تفسیر، بیان، تعریف، توضیح، تعبیر، توجیه

comment (اسم)
تفسیر، توضیح، تعبیر

interpretation (اسم)
شرح، تفسیر، بیان، تعبیر، ترجمه

phrase (اسم)
تعبیر، عبارت، اصطلاح، کلمه بندی، سخن موجز

hermeneutics (اسم)
تعبیر، علم تفسیر

پیشنهاد کاربران

تعبیر. [ ت َ ] ( ع مص ) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . بیان کردن وبیان نمودن معنی خواب و به لفظ کردن و نهادن و راندن و رفتن و زدن مستعمل. ( غیاث اللغات ) . بیان خواب کردن و خبر دادن از مراد آن. ( آنندراج ) . خواب گزاردن. ( دهار ) . خواب گزاری کردن. ( نفایس الفنون ) . ظاهر کردن معنای حقیقی رؤیاهای فوق الطبیعة. ( سفر پیدایش 41 کتاب دانیال 2:3 ) ( قاموس کتاب مقدس ) . || علم تعبیر رؤیا، علمی است که از آن مناسبت بین تخیلات نفسانی و امور غیبی شناخته شود تا از نخستین به دومین انتقال یابند و بدان بر احوال نفسانی در خارج یا بر احوال خارجی در آفاق و منفعت بشری و انذار استدلال کنند بسبب آنچه در خواب دیده شده است. ( از کشف الظنون ) . و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا

تعبیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پرکاس parkās ( سنسکریت: prakāsi )
سلیم
تعبیر: باز گویی خاب.
تَعبیر
کارپایه ی باکُنیده و نامکارپایه / مصدر متعدی و اسم مصدر )
از ریشه ی سه تایی اَفزودنی ( ثلاثی مَزید ) : عَبَرَ = گُزَر/گُذَر
بَرگِرِفته ها :
عابِر ( نامِ کُنیده/ اِسمِ فاعِل ) = گُزَرَنده
...
[مشاهده متن کامل]

مَعبَر ( جای نام / اِسمِ مَکان ) = گُزَرگاه
عُبور ( نامواژه / اِسم ) = گُزَر
عِبارَت ( نامواژه / اِسم ) = گُزاره
تَعبیر ( نام کارپایه / اِسمِ مَصدَر ) = گُزارِش، گُزارانش ، گُزَرَندِگی ، گُزیریدِگی، - گُزاری
عَبیر ( نامواژه ) = گُزارا
نوکته : در زَبانِ پارسیِ وات / حَرف ذال به گویِش دَرنِمی آیَد و پارسی زَبانان آن را مانَندِ " زِ " می لَفزَند.

تَعبیر:
١. بە زبان / سخن آوردن، بیان کردن، گفتن
٢. خوابگزاری، برداشت از خواب
٣. بازگو / روشن / روشنگری کردن
۴. بیانِ گفته
برداشت،
تعبیر من از یه گزاره،
برداشت من از یک گزاره،
از انجایی که عبرت = پند و اندرز می شود و پند برای نصیحت و اندرز همان اند درز هست پس درز = ع. ب. ر = عبر می شود و . . .
عبر = گذر / درز
عابر= پارو/ گذررو / پاگذر
عابران عزیز = پاگذران گرامی
از عابر رو بروید = از پیاده رو بروید
...
[مشاهده متن کامل]

معبر = گذر گاه / اندرزگاه / بندر
عبارت = گذاره / بند
عبرت =پند/ ویخت ( اویخت )
تعبیر= وابند = وا بند = بازکردن عبر ( گذر کرده به سگال و خیال ) = تعبیر
تعبیر این خواب = وابند این خواب = باز گشایی بند و عباراتی که به گال و سگال امده
به تعبیری = به وابندی

نامیده شدن
بیان معادل
وقتی چیزی را تعبیر میکنیم یعنی به شکل دیگری بیان میکنیم که معادل همان چیز است
سو تعبیر میشود
کلمه ( تعبیر ) از ماده ( عبر ) که به معنای بیان تأویل رویا است و به هر حال این ماده از عبور نهر و امثال آن اخذ شده ، و وجه مناسبتش این است که گویا شخص تعبیرگو، به وسیله تأویل ، از رویا به ماورای آن عبور
...
[مشاهده متن کامل]
می کند، و از صورت رویا به حقیقتی که در عالم خواب برای صاحب خواب و مناسب با روحیات او مجسم شده پی می برد. ( ترجمه ی تفسیر المیزان )

برابر پارسی: بیان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)