تَعبیر
کارپایه ی باکُنیده و نامکارپایه / مصدر متعدی و اسم مصدر )
از ریشه ی سه تایی اَفزودنی ( ثلاثی مَزید ) : عَبَرَ = گُزَر/گُذَر
بَرگِرِفته ها :
عابِر ( نامِ کُنیده/ اِسمِ فاعِل ) = گُزَرَنده
... [مشاهده متن کامل]
مَعبَر ( جای نام / اِسمِ مَکان ) = گُزَرگاه
عُبور ( نامواژه / اِسم ) = گُزَر
عِبارَت ( نامواژه / اِسم ) = گُزاره
تَعبیر ( نام کارپایه / اِسمِ مَصدَر ) = گُزارِش، گُزارانش ، گُزَرَندِگی ، گُزیریدِگی، - گُزاری
عَبیر ( نامواژه ) = گُزارا
نوکته : در زَبانِ پارسیِ وات / حَرف ذال به گویِش دَرنِمی آیَد و پارسی زَبانان آن را مانَندِ " زِ " می لَفزَند.
تَعبیر:
١. بە زبان / سخن آوردن، بیان کردن، گفتن
٢. خوابگزاری، برداشت از خواب
٣. بازگو / روشن / روشنگری کردن
۴. بیانِ گفته
برداشت،
تعبیر من از یه گزاره،
برداشت من از یک گزاره،
از انجایی که عبرت = پند و اندرز می شود و پند برای نصیحت و اندرز همان اند درز هست پس درز = ع. ب. ر = عبر می شود و . . .
عبر = گذر / درز
عابر= پارو/ گذررو / پاگذر
عابران عزیز = پاگذران گرامی
از عابر رو بروید = از پیاده رو بروید
... [مشاهده متن کامل]
معبر = گذر گاه / اندرزگاه / بندر
عبارت = گذاره / بند
عبرت =پند/ ویخت ( اویخت )
تعبیر= وابند = وا بند = بازکردن عبر ( گذر کرده به سگال و خیال ) = تعبیر
تعبیر این خواب = وابند این خواب = باز گشایی بند و عباراتی که به گال و سگال امده
به تعبیری = به وابندی
نامیده شدن
بیان معادل
وقتی چیزی را تعبیر میکنیم یعنی به شکل دیگری بیان میکنیم که معادل همان چیز است
سو تعبیر میشود
کلمه ( تعبیر ) از ماده ( عبر ) که به معنای بیان تأویل رویا است و به هر حال این ماده از عبور نهر و امثال آن اخذ شده ، و وجه مناسبتش این است که گویا شخص تعبیرگو، به وسیله تأویل ، از رویا به ماورای آن عبور
... [مشاهده متن کامل] می کند، و از صورت رویا به حقیقتی که در عالم خواب برای صاحب خواب و مناسب با روحیات او مجسم شده پی می برد. ( ترجمه ی تفسیر المیزان )
برابر پارسی: بیان