تعادل

/ta~Adol/

    equilibrium
    par
    balance
    composure
    counterpoise
    equanimity
    equation
    equipoise
    temperance

فارسی به انگلیسی

تعادل برقرار کردن
counterbalance

تعادل خود را حفظ کردن
balance

تعادل قوا
balance of power

مترادف ها

balance (اسم)
میزان، تعادل، توازن، ترازو، تراز، موازنه، تتمه حساب

parity (اسم)
تساوی، تعادل، توازن، برابری، زوجیت، زوج بودن

par (اسم)
تساوی، تعادل، برابری، بهای رسمی سهم

equilibrium (اسم)
میزان، تعادل، موازنه، ارامش

equivalence (اسم)
تعادل، هم ارزی

equivalency (اسم)
تعادل، هم ارزی

equipoise (اسم)
میزان، تعادل، توازن، برابری در وزن

stasis (اسم)
تعادل، گرفتگی، حالت سکون

پیشنهاد کاربران

برابرش:تعادل.
تعادل ( = اعتدال ) : قرار گرفتن یا دادن چیزی مادی یا معنوی در حالتی یا به گونه ای که در هر وضعیتی به هیچ سویی متمایل نشود و یا کم تر یا بیش تر از سوی دیگر نباشد و دچار نابسامانی یا ناپایداری نگردد و همیشه نسبت ثابتی با آنچه باید باشد، داشته باشد و هر سویی، سوی دیگر را مهار یا تأمین کند.
...
[مشاهده متن کامل]

( https://www. cnrtl. fr/definition/quilibre ) .
همتای پارسی این واژه ی عربی، آنهایی است که آیلین نوشته است.

یعنی هر چیزی در جایگاه خودش باشد
هرچیزی در جایگاه خودش باشد
تراز میشه و تساوی
تراز و یا تساوی
تراز، ترازمندی
آن ها پس از به هم خوردن تراز جهانی نیروها . . . آن هنگام که قطعنامه ای از �شورای امنیت سازمان ملت ها� یا قراردادی جهانی پیش تر دستینه شده از سوی خودشان را به سود خویش نیافته اند یا آن را دور زده یا بی رودربایستی زیر پا نهاده، لگدمال نموده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_888. html

براری یا به عبارت دیگر باهم برابر شدن
ترازیستگی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: تولیت tulit ( سنسکریت: تولیتَ ) ، تولا tulã، سَمَم ( سنسکریت ) ، هابسِنگ ( کردی: هاوسه نگی )

بپرس