تطهیر کردن


    purge
    purify
    sanctify

مترادف ها

cleanse (فعل)
پاک کردن، تمیز کردن، تصفیه کردن، تطهیر کردن

purge (فعل)
پاک کردن، تصفیه کردن، تبرئه کردن، خالی کردن، زدودن، تطهیر کردن، تهی کردن، پاکسازی کردن، تنقیه کردن

scour (فعل)
جستجو کردن، زدودن، پرداخت کردن، تکاپو کردن، تطهیر کردن، شستن، صیقلی کردن، صابون زدن

exorcise (فعل)
دفع کردن، اخراج کردن، تطهیر کردن

exorcize (فعل)
دفع کردن، اخراج کردن، تطهیر کردن

expurgate (فعل)
تطهیر کردن، حذف کردن، تصفیهء اخلاقی کردن

lustrate (فعل)
پاک کردن، تطهیر کردن

sanctify (فعل)
تقدیس کردن، تطهیر کردن، مقدس شمردن، برای امر مقدسی تخصیص دادن

پیشنهاد کاربران

بپرس