تطمیع

/tatmi~/

    alluring
    corruption
    subornation

فارسی به انگلیسی

تطمیع پذیر
bribable

تطمیع شدنی
venal

تطمیع نشدنی
incorruptible

تطمیع کردن
allure, bait, corrupt, entice, tamper, tempt, to allur

تطمیع کردنی
corruptible

تطمیع کننده
tamperer

مترادف ها

allurement (اسم)
تطمیع، فریب، اغوا

lure (اسم)
تطمیع، فریب، وسیله تطمیع، گول زنک

bribery (اسم)
تطمیع، رشوه، رشوه خواری، خود فروشی، ارتشاء، رشوه گیری، رشاء، پاره ستانی

enticement (اسم)
تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن

پیشنهاد کاربران

به طمع انداختن به وسیله ی رشوه دادن
شیوه ای است برای ترغیب کسی تا ب شما برای رسیدن ب هدفتان کمک کند.
حراج - قرعه کشی - یکی بخر چندتا ببر
نمونه هایی از فن تطمیع هست
فریفتن. ب دام انداختن
حریص

بپرس