adjustment
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی
تطابق، توافق، سازش، موافقت، متفق بودن، وفق، متابعت، جور بودن
تطابق، نهاد، شخصیت، شناسایی، عینیت، اصلیت، هویت
تطابق، شبیه، شباهت، همانندی، پیکر، شکل، تشابه، تصویر، مشابهت
پیشنهاد کاربران
سازگاری
جفت و جوری