certify
تضمین کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
اقرار کردن، اطمینان دادن، تصدیق و تایید کردن، اشکارا گفتن، تضمین کردن، تثبیت کردن
تضمین کردن، رهن کردن
تضمین کردن، گواهی کردن، ضمانت کردن
تضمین کردن، متقاعد کردن، مطمئن ساختن، حتمی کردن، مراقبت کردن در
تصدیق کردن، تضمین کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، گواهی کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن
پیشنهاد کاربران
تَضمین کَردَن:
١. پایبند بودن، پایندانی کردن
٢. پیمان دادن، پیمانگری کردن
٣. پشتگرمی دادن، پشتیبانی کردن
۴. پذیرفتن، پذیرفتاری کردن، پاسخگو بودن، به گردن گرفتن، به دوش گرفتن
۵. گرو گذاشتن
۶. دلپری دادن
١. پایبند بودن، پایندانی کردن
٢. پیمان دادن، پیمانگری کردن
٣. پشتگرمی دادن، پشتیبانی کردن
۴. پذیرفتن، پذیرفتاری کردن، پاسخگو بودن، به گردن گرفتن، به دوش گرفتن
۵. گرو گذاشتن
۶. دلپری دادن
ضمانت کردن
برابر ( معادل ) پارسی ( فارسی ) واژه ( لغت ) تضمین واژه ( های ) پایندانی - پشتیبانی است.