تضعیف

/taz~if/

    doubling
    reduplication
    weakening
    debilitation
    devitalization
    emasculation

فارسی به انگلیسی

تضعیف تدریجی صدا
diminuendo

تضعیف روحیه
demoralization

تضعیف روحیه کردن
rattle

تضعیف شده
dilute

تضعیف قدرت
derogation

تضعیف موقعیت
derogation

تضعیف کردن
emasculate, sap, weaken, to double

تضعیف کردن روحیه
demoralize

مترادف ها

attenuation (اسم)
میرایی، تضعیف

debilitation (اسم)
تضعیف، ناتوان سازی

پیشنهاد کاربران

تقویت: نیروافزایی، نیروبخشی
تضعیف: نیروکاهی
عالی
تضعیف:تضاعف
هم خانواده
خوب بود.
من معلم ارشد فارسی هستم .
خوب بود ولی بعضی ها اشتباه یا برای کنکوری ها بود و اینجا اوردند
تضعیف : [اصطلاح علم جَفر] عبارت است از دو برابر کردن عدد کبیر حروف و سپس به حرف آوردن .
فرو کاست، فرو گشت
" ستوهش " از بن ستوهیدن به چم ناتوان ساختن ، سست کردن.

بپرس