تضعیف

/taz~if/

    doubling
    reduplication
    weakening
    debilitation
    devitalization
    emasculation

فارسی به انگلیسی

تضعیف تدریجی صدا
diminuendo

تضعیف روحیه
demoralization

تضعیف روحیه کردن
rattle

تضعیف شده
dilute

تضعیف قدرت
derogation

تضعیف موقعیت
derogation

تضعیف کردن
emasculate, sap, weaken, to double

تضعیف کردن روحیه
demoralize

مترادف ها

attenuation (اسم)
میرایی، تضعیف

debilitation (اسم)
تضعیف، ناتوان سازی

پیشنهاد کاربران

تضعیف. [ ت َ ] ( ع مص ) سست و ناتوان پنداشتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ضعیف شمردن کسی را. ( از اقرب الموارد ) . و رجوع به تضعف شود. || ضعیف خواندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . به سستی و ضعف منسوب کردن حدیث را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . منسوب به ناتوانی کردن. ( آنندراج ) . به ضعف منسوب کردن حدیثی را. ( از اقرب الموارد ) . || ضعیف کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ) . ناتوان کردن. ( دهار ) . || ناتوان ساختن سفر کسی را. ( از اقرب الموارد ) . || افزون کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) . یک چیز را دوچندان نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . دوچندان کردن و افزون کردن. ( آنندراج ) . دوچندان کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ) . دوچند گردانیدن. ( غیاث اللغات ) . || نزد محاسبان ، افزودن عددی باشد بر خودش مانند افزودن چهار بر چهار که حاصل عمل هشت باشد. و چنین عددی را مضعَف نامند و حاصل عمل را تضعیف خوانند. مانند هشت در مثال مذکور، و گاه تضعیف را بمعنی ضرب استعمال کنند. چنانکه در پاره ای از حواشی تحریر اقلیدس بیان شده. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا

سستیدن
ژکاه، نو واژه فارسی🇮🇷 برابر تضعیف یا ضعیف شدن/ضعیفی🇸🇦
نمونه کاربست ها
∆ هرچه بیشتر بجنبی، ژکاه کمتر می بینی
∆ آنکه روزگار ژکاه اش کند، هوش بیشتری می یابد
∆ ژکاه یار، دشمن کامروایی است
∆ ژکاهِ اندیشه، ژکاهِ زندگی است
∆ ژکاه تن را میتوان درمان کرد، ژکاه مَنِش را نه
نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه🇸🇦
∆ ژکاه ⟡ نور خورشید در پاییز ژکاه می شود.
∆ واهش ⟡ با گذر زمان واهش انگیزه در او پدیدار شد.
∆ واکش ⟡ واکش بنه های مالی نهاد سیج سار ( بحران ساز ) شد.
...
[مشاهده متن کامل]

∆ ژکاست ⟡ اثر دارو با گذشت زمان ژکاست می یابد.
∆ پَستا ⟡ پستای نای ( روحیه ) سربازان نبرد را دگرگون ساخت.
∆ آبرفت ⟡ آبرفت توان فرمانروایی به سرنگونی انجامید.
∆ پژمان ⟡ پژمان گل های باغ در گرمای تابستان غم انگیز بود.
∆ پاکاست ⟡ پاکاست انرژی پرتو با گذر از ماده رخ داد.
∆ ژاکش ⟡ ژاکش توان رزمی دشمن آغاز گشت.
∆ فرسون ⟡ فرسون توانایی های فکری او نگران کننده شد.
∆ ژولش ⟡ ژولش اقتصاد کشور نگران کننده شد.
∆ کرختی ⟡ کرختی بازار مسکن ادامه دارد.
∆ وارفت ⟡ وارفت توان رزمی سربازان در گرمای تابستان آشکار شد.
∆ پوسش ⟡ پوسش بنیان خانواده در جامعه مدرن نگرانی ها را برانگیخت.
∆ کاهرنگ ⟡ کاهرنگ حضور زنان در مدیریت نگران کننده است.
∆ افتار ⟡ افتار ارزش پول ملی بحران آفرید.
∆ کمانش ⟡ کمانش توان نظامی کشور در جنگ مشهود شد.
∆ ژرفت ⟡ ژرفت اعتماد عمومی به دولت بحران ساز شد.
∆ کاهدست ⟡ کاهدست توان اقتصادی خانوارها نگران کننده است
∆ گسیخت ⟡ گسیخت پیوندهای اجتماعی پس از بحران آغاز شد.
∆ فرویش ⟡ فرویش اقتدار نظامی کشور برنامه ریزی شده بود.
∆ ژنگ ⟡ ژنگ اراده ی مبارزان در نبرد نمایان شد.
∆ فروکش ⟡ فروکش شور انقلابی پس از چند سال رخ داد.
∆ ژوار ⟡ ژوار اقتدار نظامی کشور برنامه ریزی شده بود.
∆ ژکار ⟡ ژکار محبوبیت دولت پس از بحران اقتصادی شدت گرفت.
∆ ژیان ⟡ ژیان توان رقابتی صنایع داخلی مشهود است.

تقویت: نیروافزایی، نیروبخشی
تضعیف: نیروکاهی
تضعیف : [اصطلاح علم جَفر] عبارت است از دو برابر کردن عدد کبیر حروف و سپس به حرف آوردن .
فرو کاست، فرو گشت
" ستوهش " از بن ستوهیدن به چم ناتوان ساختن ، سست کردن.