تضعیف تدریجی صداdiminuendoتضعیف روحیهdemoralizationتضعیف روحیه کردنrattleتضعیف شدهdiluteتضعیف قدرتderogationتضعیف موقعیتderogationتضعیف کردنemasculate, sap, weaken, to doubleتضعیف کردن روحیهdemoralize
تقویت: نیروافزایی، نیروبخشیتضعیف: نیروکاهیخوب بود.عالی تضعیف:تضاعفهم خانوادهمن معلم ارشد فارسی هستم . خوب بود ولی بعضی ها اشتباه یا برای کنکوری ها بود و اینجا اوردندتضعیف : [اصطلاح علم جَفر] عبارت است از دو برابر کردن عدد کبیر حروف و سپس به حرف آوردن .فرو کاست، فرو گشت" ستوهش " از بن ستوهیدن به چم ناتوان ساختن ، سست کردن.+ عکس و لینک