تصویب کردن


    adopt
    affirm
    approve
    authorize
    confirm
    enact
    pass
    ratify
    resolve
    sanction

فارسی به انگلیسی

تصویب کردن با شتاب
railroad

مترادف ها

pass (فعل)
قبول کردن، قبول شدن، تصویب کردن، رخ دادن، گذراندن، اجتناب کردن، رد کردن، سپری شدن، گذشتن، رد شدن، سرامدن، عبور کردن، تمام شدن، سبقت گرفتن از، مرور کردن، عقب گذاشتن، پاس دادن، تصویب شدن، رایج شدن، وفات کردن

approbate (فعل)
موافقت کردن، پسندیدن، تصویب کردن

allow (فعل)
پذیرفتن، پسندیدن، اعطاء کردن، اجازه دادن، رخصت دادن، تصویب کردن، روا دانستن، ترخیص کردن

authorize (فعل)
اختیار دادن، اجازه دادن، تصویب کردن، ترخیص کردن

approve (فعل)
موافقت کردن، پسند کردن، طرفداری کردن، تصویب کردن، ازمایش کردن، روا داشتن

okay (فعل)
تصویب کردن

ratify (فعل)
تصویب کردن، به تصویب رساندن

subscribe (فعل)
تصدیق کردن، تصویب کردن، تقبل کردن، صحه گذاردن، ابونه شدن

homologate (فعل)
موافقت کردن، تصدیق کردن، تصویب کردن

okey (فعل)
تصویب کردن

پیشنهاد کاربران

برنهادن.
مجلس شورای اسلامی ، این لایحه را تصویب کرد. ❌
نشست رایزنی اسلامی ، این پیشنهادنامه را برنهاد. ✅
Adopt: adopt a new resolution

بپرس